Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

سناریو جنگی- حضور داعش

یک استراتژی حمله جنگنده های سمت رژیم صهیونیستی رو اوایل اکتبر، یعنی اول جنگ اسرائیل-غزه برای مشهد وبلاگ آه محتمل گرفتم. یک سناریوی دیگر رو اینجا می آرم.
اول یک توضیح بدم راجع به جنگ جهانی. جنگ که الآن احتمالا خیلی ها بدونن جهانیه. براتون هم توضیح میدم چطوری.
الآن نگاه کنید، ما هر بار به این stackxchange (محلی برای حرف زدن غیر کامپیوتری) سر میزدیم با خودمون میگفتیم فلسفه خداپرستیشون کو؟ سایتشون بیشتر حرف از این بود که پایان نامه ام رو چیکار کنمو چطوری نمره بگیرم و از این بازیها که تو دانشگاه های سمت ما راه انداخته ان. از هر چیز دیگری حرف میزدن به جز زن و شوهر و بچه.

راهکارهای زندگیشون کجاست؟ ماها مثلا تو نی نی سایت خیلی از این حرفا میزنیم. مثلا میگیم الآن در سطح خانواده بهم خیانت شده و یا مثلا امروز ابتکار عملم در پخت غذا چی بوده. درباره خواستگاری حرف میزنیم. یک اتحادی در این زمینه ها داریم. اونجا انتظار نداری از این حرف ها بزنن، و از این خبرها نیست. من قبلا (در حد 5-6 سال پیش) با یک دختری از اون ورها وبلاگی حرف میزدم میگفت خیلی راحت، اینجا برای ما فوتبال جهانی معنی نداره و فوتبال آمریکایی (یک فوتبال خشنه) تو بورسه. حالا من یک وبلاگی سطح پایین پیدا کرده بودم و عادی بنظر میرسید. مثل خودمون بودن انگار. این میگفت مثلا اولین باره جای گرمی مثل اونجا برف اومده (برعکس اینجا که برف کم شده) و مثلا میگفت دعا کرده.

از سمت آمریکا و سایتهای متحدالمرکزش الآن ارتقا پیدا کرده اند و در حد weapon (سلاح) و چطوری چیکارش کنیم دارن حرف میزنن؛ یعنی همینقدر مردمشون بدونن فعلا خوبه و راضین. دانشگاهش که اونطور، مردمش که داریم میبینیم.
از کانادا چطور؟ خب شما جریان تظاهرات نخست وزیرش رو سال 1401 در جریانات زن زندگی آزادی دیدین. اونجا باید فیلم هایی بسازن در حد هالیوود و وسترن با هدف تخریب آسیا و آفریقا تا آمریکا سر بمونه.
فعلا اینطوریه. تا ببینیم جریان چطوری پیش میره.
من یک چند روزه از آلودگی هوا مینویسم. رفتم این سایت waqi.info رو اون روز که تلویزیون هی النینو میکرد و هی میگفت آتشفشان ایسلند نگاه کردم. تمام ایستگاههای هواشناسی ایران تعطیل بود، شهرداری ها هم که داده هاشون رو بروز نمیکردن. هوا روغن داشت. بنظر می اومد اتفاقی در حد خرابکاری رخ داده و شده و حالا فکر میکنن اگر اطلاعرسانی عمومی نکنن دشمن قبل 22 بهمن (روز جمهوری اسلامی) به هدفش نمیرسه.
دیشب و دیروز خیلی خبر جنگ جهانی دست به دست میشد. اصلا تلویزیون افتاده بود مثل آژیر خطر روی سلام فرمانده. هی تکرار میکرد. قضیه چی بوده؟ قضیه اینه که مردم دارن درگیر میشن. شاهچراغ رو که یادتونه؟ قطعا باید یادتون باشه، چون دو سال پشت سرهم یک نقطه رو هی داشتن چریکی میزدن، به اسم داعش. یک دویست نفری هم که چند روز پیش در جریان کاروان راهیان نور به سمت مقبره حاج قاسم سلیمانی مردم رو شهید کردن و گفتن کار خودشونه.
آمریکا تو منطقه است، و ما بیخود فعلا کاممون رو شیرین میکنیم که مثلا پایگاه نفوذ حمله اونها رو زدیم. اینها کارشون تربیت داعش چند ملتیه و میفرستنشون بین مردم. یعنی قشنگ حالت گروگان گیری در حد جنگ میشه این منطقه، با چند نفر؟ با عده محدودی، ولی تعداد سلاح های بالایی.
مواد لازم از سمت دشمن
هدف: مردم
ابزار: سلاح های جنگی مثل دودزا، تفنگ (هفتتیر، کلاشینکف و هر چه که بیشتر بکشد)

مواد لازم از سمت ما
چند تا بتادین و کمک های اولیه این ور اون ور بگذاریم. چرا؟ تو همون جریان کاروان راهیان نور تلویزیون نشون داد؛ بیمارستان های کرمان آماده باش بودن و با یکی از کادر درمان که مصاحبه کردن گفتن ما میدونستیم و آماده بودیم.
بله، میدونستن این اتفاق می افته و آماده باش بودن.
حالا هم همینطوره، بیمارستانهای ما آماده باش هستن و حتی خودمون.
حالا من میخوام که شما رو آماده کنم.
سلاح چی داریم؟ مگر میدونیم داعشی که با هلی کوپتر فرستادن اینجا چطور میخواد با ما درگیر بشه؟
فرض کنید که رفتیم همایش. یک چند نفری شده ایم و نگاه میکنیم عه داعش با سلاح هایش افتاده دنبالمون. قبلش هم در جریان همایش کادر درمان همیشه در صحنه با خبر بودن.
حالا ما باید چی کار کنیم؟ هیچ، بین نیروهای جنگی که سلاح به دستن، قرار میگیریم و هربار نگاه میکنیم سپر بلا نشیم؛ تعقیب و گریز تا رهایی کامل از دشمن که مثلا الآن اسمش داعشه.
اونطرف، دشمن میخواد بیشتر بکشد دیگه. نیروهای جنگی ما هی باید سناریو عوض کنند. اونها مثلا ماها که غیرنظامی هستیم رو حفاظت میکنند و هدایت میکنن به امن ترین مکان نزدیک ممکن. درسشون بوده و بلدن. مکان بعدی ما پناه بردن به مدرسه است و یا مثلا بیمارستان. دشمن هم همین رو از قبل حدس میزده و بارها در پادگانهای شبیه سازی شده آمریکایی تمرین کرده. ما میریم مدرسه مثلا که اونجا قایم بشیم و پناه ببریم. مدرسه معمولا این خوبی رو داره که یک مکان جا دار، و دو طبقه است که از بالای پنجره میتونیم دید داشته باشیم. یک چند نفری رو میزنیم و شاید خسته میشیم. و شاید هم فکر میکنیم که حالا که طبقه دو ساختمونیم احتمال حمله نیست و دیگر نیازی به گریز نیست. نگو آرامش قبل از طوفانه. حالا چی بشه اتفاقی عین این فیلمهای خارجی بفهمیم که مثلا دشمن که یکی موبوره، یکی مال این کشوره، یکی مال کشور دیگه است رو الآن زدن دستش رو شکستن، باز داره جا عوض میکنه و حدس میزنه مکان بعدی استقرار ما بعد از گریز کجاست که اینجا اگر یکی دو تا نیرو گذاشت، بره اونجا کمین کنه.

الآن وضعیت اینطوریه. حالا فعلا میگم تا ببینیم بعد چی میشه.