دیروز بالاخره از کاری که دو سال بود تحملش میکردم اومدم بیرون. همه منتظر بودن که زودتر، مثلا دو-سه روز زودتر بیام بیرون، ولی دیگه گذاشتم برای آخرش.
یکی بود که اسمش اکبر بود. روزی که تو یکی از وبلاگهایم از حجاب حمایت کرده بودم، فردایش داشت با دختری که دستش همش به اونجایش بود چ پچ میکرد. وارد اتاق که شدم دختره گفت کروکدیل وارد میشود!
باورم نمیشد. سر کار تنها کسی که باهام تقریبا درست و محترمانه صحبت میکرد همین دختره بود! اینم بگم که دختر نبود و زن توی عقد بود. یعنی دختره شوهر داشت و دوست دختر اکبر که از زنش طلاق گرفته بود و یه دختر هم داشت شده بود.
ظاهر امر این بود که امروزی رفتار میکردند. فامیل اکبر غلام پور و خلاصه شده غلامرضا پور و به معنای غلام امام رضا بود، ولی چون خیلی امروزی بودند اکبر صدایش میکردند. اونقدر امروزی شده بودند که دیگر رئیس رئسا و دایی اکبر قصد تحمل کردن من رو نداشتند!
اون روزی که شیر آب رو یکی بجای من باز گذاشت، تو کوچه خیابان هم هر کی از دور میشناختم به چشم دزد نگاهم میکرد. یعنی درست موقعی که کلاغشون به نفعشان حرف نزده بود دزد شده بود. شیر آب رو اکبر بجایم باز گذاشت
اکبر باید جای بقیه یه کاری میکرد. اون قبلا هم شیر آب رو برا یکی دیگه باز کرده بود و بعد از بیست و چهار ساعت فهمیده بودند آب همین طور میرفته فاضلاب. نیرو قبلی من چند روز بعد خیلی محترمانه با اعلام حضور همسرش رفع زحمت کرده بود و بوس و ماچه و دوستتان دارم رفته بود.
فقط گفتند پیش می آید و برد دستگاه رو عوض کردیم. اشاره کردن به نیوز قبلی که حتی باهاشون تماس داشته و مایه مسرتشون بوده. من گفتم من که برم برنمیگردم به کسی سلام کنمو وقتی برم رفتم دیگه.
فرداش اکبر به همکار گفته بود به فلانی بگو اکبر برا همیشه رفته. اون روز و پس فردا با چشم رد من رو میگرفتند یه وقت دست کم چیزی بلند نکنه. اون یکی همکارم رو دیدم باز به این یکی میگه فلانی شیر آب باز گذاشت و حاضران به غایبان بگویند.
در همین اثنا اتو هم خراب شد!
خونه که اومدم گفتند احتمالا این رو هم به تو میخواهند ببندند، نرو دیگه.
دیدم راستی، فردایش رئیس اومده میگه اتو رو خراب کردند و داشت شروع میکرد به قبولاندن اینکه اون دستگاه رو هم من خراب کردم و گفتم باشه. اکبر با اینکه سیکل بیشتر نداشت، ولی هی فرستاده بودنش این ور اونور دوره های مختلف، از جمله تاسیسات دیده بود. مثل آیه قرآن گفته بود برد دستگاه خراب شده و همه مثل گفتن چشم قبول کرده بودن که کار مهندسشون، اکبر دوستداشتنی، نیست.
دشمن شاد کن شده بودن. دیگه یه دروغی که میخواستند بهم ببندند رو آنقدر داشتند تکرار میکردند که باورشون بشه! به یکی دو نفر پیام دادم که های وب داشت ورشکست میشد شما داشتین چی کار میکردین؟
کسی جوابم رو نمیداد. لااقل اگر نظام مهندسی کامپیوتر نداشتیم، تو صنف خودمون اگر حمایت از خودمون میکردیم یکی مثل من همکار اکبر نمیشد و برای خودش لااقل تو صنف خودمون کار میکرد، نه اینکه یک شرکت بزرگ کامپیوتری با الزام سالی هفتصد و پنجاه میلیارد تومان اعلام ورشکستگی کنه و آب از آب تکان نخوره. اصلاً این از عجایب روزگاره.
باشه رو که گفتم به بعدازظهر رسید و همه مراقبت کردند که حتما تا خود شب سر پا سرکار بایستم. گفتم من بعد از نهار یه مسواک نزدم و یکسره تحت امر شما که میگین زن امروزی هستین، بودم.
دیدم کسی نیست همین یک جمله رو بهش بگم. همونجا گفتم من نمی مونم.
همه راضی که من بروم. فقط دختره آخرش گفت بی پدر بوده. منم گفتم اگر تو بی پدر بودی، منم بی کس و کار نبودم. ایستگاه آخر قطاره و میخوام پیاده بشم. خوب بگردین که فردا مدعی نشین.
گفت ما به تو خیلی اطمینان داشتیم!
____________
در بخش نظرات یکی این پست رو به مشاعره شباهت داده که چون در آن حرف زشت زده بود، از آوردنش معذورم. گفتن مشاعره، و خواستم کمی با کلمات بازی کنم:
به این عکس نگاه کنید:
من جستجو کردم نظام مهندسی کامپیوتر کدام وزیر. سوال اینه دیگه که اگر بخوایم برای ما نظام مهندسی بیارند چه کسی باید پاسخگو باشه. خروجی شده وزیر ارتباطات با تگ های نظام صنفی، آموزش فنی و پیشنهاد جستجوی وزیر اینترنت و نظام مهندسی ساختمان.
نکته ای که برام جالب بود، جای وزیر نفت خالی بود که آن رو هم نفت آنلاین پر کرد. من نمیدونم این نفت و دکل های نفتی چه ربطی به کامپیوتر دارند که هر جا میخواهند تو سر این مهندسان بزنند از گم شدنشان تا فسادها و اخلال های ارزی سر در میاد. نمونه اش توضیحات بابک زنجانی درباره برنامه نویسی که استخدام کرده بود. از بابک زنجانی پرسیدن این دکل نفتی چه طوری سر از خلیج مکزیک درآورد؟ پرسیدن اون سایتی که زده بودی چی بود؟ گفت همه ش کار خودم بود و ربطی هم به برنامه نویسی که استخدام کرده بودم نداشت. نتیجه اینه که بزرگترین برنامه نویسان رو برای رانت و فساد خودشون استخدام میکنند، که هیچ جا هم نامی ازشون برده نشود و البته، با یک جستجوی ساده هم نشه ردی ازشون گرفت. فقط دکل نفتی میشه مال بابک زنجانی و یه برنامه نویس تو سری خور هم میشه زیر دستش. اگر آن برنامه نویس هوش مصنوعی نبوده باشه خوبه.