در جریان مذاکره ایران-آمریکا (مسقط) از بابک زنجانی رونمایی شد. یعنی درست آنموقع که من اسمش رو در وبلاگم زنده کردم، از او رونمایی شد. ترامپ میتوانست گزینه های دیگری مثل خاوری، رامبد جوان و خیلی اختلاس گران دیگر که بازیگرش بودند رونمایی کند، ولی این بار او را انتخاب کرد.
شاید این رونمایی برای نشان دادن قدرت نفوذش در کشور برای تخریب باشد. بابک زنجانی در تمامی مراحل دادگاهش حرف هایی که میزد، کدی بود که دیگری برای او نوشته بود. مثلا در یکی از جلسات دادگاه اعلام کرد راننده ماشین مرحوم نوربخش بوده است. مرحوم نوربخش وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی در سال 82 براثر تصادف فوت کرد. مقصر صد درصد راننده ماشین او شناخته شد.
همان موقع که تصاویر او را در تلویزیون پخش کردند ما گفتیم کشتندش.
برای مرحوم نوربخش پرونده ای تشکیل شد که در جریان آن گفته شد دسترسی به آرشیو صدا وسیما و مجلس نداشتند. آنجا گفتند که مرحوم نوربخش در اقتصاد کشور نقش راهبردی داشته و تاسیس بانک های خصوصی پیشنهاد وی بوده است.
بابک زنجانی که امروز در جریان مذاکرات آمریکا و ایران از کلی ماشین و هواپیما و ناوگان ریلی که بدست آمریکا توسعه داده بشه حرف میزنه، ادعای دروغین کرده که راننده ماشین مرحوم نوربخش بوده!
مرحوم نوربخش سال 82 تصادف میکنه. یکی دیگر از اعضای خانواده او (سید تقی نوربخش) سال 97 که در کنار دولتی ها بوده، تصادف میکنه و جان سالم به در میبره. مشابه این جریان برای شهید رئیسی، در هلی کوپترش سال 1403 رخ میدهد. او که پس از واژگونی وزیر ورزش خود، قربانی بعدی بود اعلام شد که در یک سانحه هوایی کشته شده است. کمی بعد قاضی رازینی و قاضی مقیسه دو قاضی دادگاه کیفری در حین خدمت توسط آبدارچی شهید میشوند. این دو نقش مهمی در پیگیری های اولیه جریان سانحه هوایی شهید رئیسی داشتند. با شهادت آنها بخش مهمی از پرونده پاک شد.
آیا در سال 1424 بابک زنجانی دیگری پیدا میشود که بگوید خلبان شهید رئیسی بوده است؟ یک چند سال هم به 1424 به دلیل شهادت دو قاضی پرونده دادستانی اضافه کنیم که خط سیر پیگیری اسناد گم شده است.
اگر الآن عکس رامبد جوان رو جستجو کنید، لحظه ای در حال تولید عکس در کنار این و آن بوده است. حتی عکس ها رو از آرشیو برمیدارد. یک کسی مثل رامبد جوان حرف های حسابی سیاسی میزند، و زن عریان او (با لباس حریر) در حالیکه باردار است راهی کانادا و خانه پدری میشود.
خاوری هم همینطور. علی دایی گزینه دیگر است. او در کنار بابک زنجانی و کنار سایر عوامل دیکته کننده ترامپ در حال عکاسی بوده است.
آن ها برای مردم حرف نمیزنند. فقط عکس میگیرند تا روزیکه وقتش شد ترامپ در مذاکره دیگری از آن ها آنطور که دلش خواست پرده برداری کند.
اینجاست که مردم تصمیم میگیرند با دروغهای ترامپ بمانند و یا با واقعیت دولت پر از نفوذی در ایران.
_____________
During the Iran-US negotiations (Muscat), Babak Zanjani was unveiled. That is, he was unveiled right when I revived his name on my blog. Trump could have unveiled other options such as Khavari, Rambod Javan, and many other embezzlers who were his actors, but this time he chose him.
Perhaps this unveiling is to show his power of influence in the country for destruction. Throughout his trial, Babak Zanjani’s words were code that someone else had written for him. For example, in one of the court sessions, he announced that he was the driver of the late Nourbakhsh’s car. The late Nourbakhsh, Minister of Economy and Governor of the Central Bank, died in an accident in 2003. His driver was found 100% guilty.
As soon as his pictures were broadcast on television, we said they killed him.
A case was filed against the late Nourbakhsh, during which it was said that they did not have access to the archives of the Iranian Broadcasting Corporation and the Parliament. They said that the late Nourbakhsh had played a strategic role in the country’s economy and that establishing private banks was his suggestion.
Babak Zanjani, who is talking about all the cars, planes, and rail fleets that will be developed by the US during the US-Iran talks today, has falsely claimed that he was the driver of the late Noorbakhsh's car!
The late Noorbakhsh had an accident in 2003. Another member of his family (Seyed Taghi Noorbakhsh) who was with the government in 2018 had an accident and survived. A similar incident occurred with Martyr Raisi in his helicopter in 2014. He was the next victim after his Sports Minister was overthrown and was announced to have been killed in a plane crash. Shortly after, Judge Razini and Judge Moghiseh, two judges of the criminal court, were martyred while on duty by Abdarchi. These two played an important role in the initial follow-up of the Martyr Raisi plane crash. With their testimony, an important part of the case was cleared.
Will another Babak Zanjani be found in 2044 to say that he was Martyr Raisi's pilot? Let's add a few years to 2044 due to the testimony of two judges in the prosecution case, whose track record of pursuing documents has been lost.
If you search for Rambod Javan's photo now, he has been producing photos alongside this and that for a moment. He even takes photos from the archive. Someone like Rambod Javan makes political statements, and his naked wife (in a silk dress) leaves for Canada and her father's house while pregnant.
The same goes for Khavari. Ali Daei is another option. He has been photographed alongside Babak Zanjani and other Trump-dictating agents.
They don't speak for the people. They just take photos until the day Trump comes to unveil them in another negotiation as he pleases.
This is where people decide to stay with Trump's lies or with the reality of a government full of influence in Iran.
دیروز بالاخره از کاری که دو سال بود تحملش میکردم اومدم بیرون. همه منتظر بودن که زودتر، مثلا دو-سه روز زودتر بیام بیرون، ولی دیگه گذاشتم برای آخرش.
یکی بود که اسمش اکبر بود. روزی که تو یکی از وبلاگهایم از حجاب حمایت کرده بودم، فردایش داشت با دختری که دستش همش به اونجایش بود چ پچ میکرد. وارد اتاق که شدم دختره گفت کروکدیل وارد میشود!
باورم نمیشد. سر کار تنها کسی که باهام تقریبا درست و محترمانه صحبت میکرد همین دختره بود! اینم بگم که دختر نبود و زن توی عقد بود. یعنی دختره شوهر داشت و دوست دختر اکبر که از زنش طلاق گرفته بود و یه دختر هم داشت شده بود.
ظاهر امر این بود که امروزی رفتار میکردند. فامیل اکبر غلام پور و خلاصه شده غلامرضا پور و به معنای غلام امام رضا بود، ولی چون خیلی امروزی بودند اکبر صدایش میکردند. اونقدر امروزی شده بودند که دیگر رئیس رئسا و دایی اکبر قصد تحمل کردن من رو نداشتند!
اون روزی که شیر آب رو یکی بجای من باز گذاشت، تو کوچه خیابان هم هر کی از دور میشناختم به چشم دزد نگاهم میکرد. یعنی درست موقعی که کلاغشون به نفعشان حرف نزده بود دزد شده بود. شیر آب رو اکبر بجایم باز گذاشت
اکبر باید جای بقیه یه کاری میکرد. اون قبلا هم شیر آب رو برا یکی دیگه باز کرده بود و بعد از بیست و چهار ساعت فهمیده بودند آب همین طور میرفته فاضلاب. نیرو قبلی من چند روز بعد خیلی محترمانه با اعلام حضور همسرش رفع زحمت کرده بود و بوس و ماچه و دوستتان دارم رفته بود.
فقط گفتند پیش می آید و برد دستگاه رو عوض کردیم. اشاره کردن به نیوز قبلی که حتی باهاشون تماس داشته و مایه مسرتشون بوده. من گفتم من که برم برنمیگردم به کسی سلام کنمو وقتی برم رفتم دیگه.
فرداش اکبر به همکار گفته بود به فلانی بگو اکبر برا همیشه رفته. اون روز و پس فردا با چشم رد من رو میگرفتند یه وقت دست کم چیزی بلند نکنه. اون یکی همکارم رو دیدم باز به این یکی میگه فلانی شیر آب باز گذاشت و حاضران به غایبان بگویند.
در همین اثنا اتو هم خراب شد!
خونه که اومدم گفتند احتمالا این رو هم به تو میخواهند ببندند، نرو دیگه.
دیدم راستی، فردایش رئیس اومده میگه اتو رو خراب کردند و داشت شروع میکرد به قبولاندن اینکه اون دستگاه رو هم من خراب کردم و گفتم باشه. اکبر با اینکه سیکل بیشتر نداشت، ولی هی فرستاده بودنش این ور اونور دوره های مختلف، از جمله تاسیسات دیده بود. مثل آیه قرآن گفته بود برد دستگاه خراب شده و همه مثل گفتن چشم قبول کرده بودن که کار مهندسشون، اکبر دوستداشتنی، نیست.
دشمن شاد کن شده بودن. دیگه یه دروغی که میخواستند بهم ببندند رو آنقدر داشتند تکرار میکردند که باورشون بشه! به یکی دو نفر پیام دادم که های وب داشت ورشکست میشد شما داشتین چی کار میکردین؟
کسی جوابم رو نمیداد. لااقل اگر نظام مهندسی کامپیوتر نداشتیم، تو صنف خودمون اگر حمایت از خودمون میکردیم یکی مثل من همکار اکبر نمیشد و برای خودش لااقل تو صنف خودمون کار میکرد، نه اینکه یک شرکت بزرگ کامپیوتری با الزام سالی هفتصد و پنجاه میلیارد تومان اعلام ورشکستگی کنه و آب از آب تکان نخوره. اصلاً این از عجایب روزگاره.
باشه رو که گفتم به بعدازظهر رسید و همه مراقبت کردند که حتما تا خود شب سر پا سرکار بایستم. گفتم من بعد از نهار یه مسواک نزدم و یکسره تحت امر شما که میگین زن امروزی هستین، بودم.
دیدم کسی نیست همین یک جمله رو بهش بگم. همونجا گفتم من نمی مونم.
همه راضی که من بروم. فقط دختره آخرش گفت بی پدر بوده. منم گفتم اگر تو بی پدر بودی، منم بی کس و کار نبودم. ایستگاه آخر قطاره و میخوام پیاده بشم. خوب بگردین که فردا مدعی نشین.
گفت ما به تو خیلی اطمینان داشتیم!
____________
در بخش نظرات یکی این پست رو به مشاعره شباهت داده که چون در آن حرف زشت زده بود، از آوردنش معذورم. گفتن مشاعره، و خواستم کمی با کلمات بازی کنم:
به این عکس نگاه کنید:
من جستجو کردم نظام مهندسی کامپیوتر کدام وزیر. سوال اینه دیگه که اگر بخوایم برای ما نظام مهندسی بیارند چه کسی باید پاسخگو باشه. خروجی شده وزیر ارتباطات با تگ های نظام صنفی، آموزش فنی و پیشنهاد جستجوی وزیر اینترنت و نظام مهندسی ساختمان.
نکته ای که برام جالب بود، جای وزیر نفت خالی بود که آن رو هم نفت آنلاین پر کرد. من نمیدونم این نفت و دکل های نفتی چه ربطی به کامپیوتر دارند که هر جا میخواهند تو سر این مهندسان بزنند از گم شدنشان تا فسادها و اخلال های ارزی سر در میاد. نمونه اش توضیحات بابک زنجانی درباره برنامه نویسی که استخدام کرده بود. از بابک زنجانی پرسیدن این دکل نفتی چه طوری سر از خلیج مکزیک درآورد؟ پرسیدن اون سایتی که زده بودی چی بود؟ گفت همه ش کار خودم بود و ربطی هم به برنامه نویسی که استخدام کرده بودم نداشت. نتیجه اینه که بزرگترین برنامه نویسان رو برای رانت و فساد خودشون استخدام میکنند، که هیچ جا هم نامی ازشون برده نشود و البته، با یک جستجوی ساده هم نشه ردی ازشون گرفت. فقط دکل نفتی میشه مال بابک زنجانی و یه برنامه نویس تو سری خور هم میشه زیر دستش. اگر آن برنامه نویس هوش مصنوعی نبوده باشه خوبه.