Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers
Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

ضحاک ماردوش

در یک فوق‌العاده پرشاعبه، ایلان ماسک و کروز خصوصی ایران خودرو ایران شدند.
پس سهامداری ایران‌خودرو را برعهده میگیرم تا خودرویی بیشتر رفیق ایلان ماسک و آمریکا.
 کروز یعنی فضاپیما و معنی خوبی  فضاپیماها و موشک های دفاعی ایران گربه میگیریم می‌دیم به سگه تا دعوای سگ و گربه.
خدارو شکر چه با فرهنگ و باسواد
کروز  crouse شرکت سازی که پای آلمان و صنایع وابسته اسرائیل را به زیان صنایع خودرویی میکند:
ایران خودرو امروز مونتاژ کننده بودند و فوق‌العاده آمریکا، آلمان و اسرائیل وارد کشور می‌شود. این برگ زرینی دیگر در تاریخ خودروسازی کشور. ببینیم اگر دولتی زیان مردمش را بخواهد به اینصورته.

رئیس پزشکیان افتاده می‌ره میگه باید از این سردتر و تاریک. بگو مگوی او را با وزیر اتابک ببینید.
یک جوری میزنه انگار گرمه! همین دیروز گرم تابستونی پوشیدیم و بخاری رو هم خاموش کردیم.
اگر به اینه که باید بگیم که چرا سردسیر رودخانه آفتاب در آمد که آنقدر هوای سردتر از تاریک!

حدیث امام علی علیه السلام:

کثرت الوفاق نفاق

کَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ ، کَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ . حدیث. امام على علیه السلام : موافقتِ زیاد [نشانه] نفاق است؛ مخالفتِ زیاد [نشانه] دشمنى است.

______________________

In a very interesting twist, Elon Musk and Cruise became the private Iran Khodro of Iran.
Hence, I will take over the shareholding of Iran Khodro, so that it will be more of a friend of Elon Musk and America.
Cruise means spacecraft and the good meaning of Iranian spacecraft and defense missiles. We take cat Iran and give it to the dog, rather than a dog and cat fight.
Thank God, what about culture and literacy?
Cruise Crouse, a company that benefits Germany and Israel's related industries to the detriment of the automotive industry.
Today, Iran Khodro was an assembler, and the United States, Germany, and Israel are entering Iran. This is another golden leaf in the history of the country's automobile industry. Let's see if a government wants to harm its people.

The chief physician (President) is leaving, saying it should be colder and darker than this. Watch the video of telling it to the minister, Atabek.
It feels like it's hot! Just yesterday we wore warm summer clothes and turned off the heater.
If we have to say why the cold river turned into sunshine, it's so much colder than dark!

Hadith of Imam Ali (peace be upon him):

Abundant agreement is hypocrisy

Abundant agreement is hypocrisy, and abundant disagreement is discord. Hadith. Imam Ali (peace be upon him): Excessive agreement is hypocrisy; excessive disagreement is enmity.

قدرت پنهانی شکل گرفته

نماینده دفاع از کار کابینه شهیدرئیسی از بالادستی نداشتیم. کابینه سیزدهم عادی نرفته بود که عادی و فقط با یک انتخابات جمهوری کنار گذاشته شود. قبل از تعیین وزرای پیشنهادی، راست و چپ بالادستی تغییر کرده بود. فقط کافی بود روز رای اعتماد مجلس به کابینه پیشنهادی برسد تا بتوان از ساختار قدرت پنهانی شکل گرفته برای دیده شدن معاونین یک و دو رونمایی کرد. اینجاست که میگم کابینه دولت سیزدهم غافلگیر شدند، وقتی که قدرت از دست رفته را با شهادت رئیسی ملاحظه کردند.

در این هنگام وزرای دولت سیزدهم اولین کسانی بودند که متوجه غیبت شهید رئیسی و چالش پیش رو شدند. چراکه کل قدرت آنها در همان حضور رئیس، پنهان بود.

من خاطره ای بازخوانی کنم از زمان تحویل دولت احمدی نژاد به روحانی. در آن هنگام روزنامه ها می نوشتند که برخی بادیگارد های کابینه دولت احمدی نژاد هنگام تحویل قدرت مقاومت میکردند، ولی مجبور به تمکین شدند.

حال فکرش را بکنید یکی از مهم ترین چالش‌های کابینه دولت سیزدهم رای آوردن تمامی وزرای پیشنهادی کابینه پزشکیان بود. آیا این همراه با عدالت بود؟

نه لزوما

قدرت بود که حرف اول را میزد. کسی بعنوان مخالف کاری نمی‌توانست بکند. صحبت از مقاومت یکی دو تا بادیگارد هم نبود. ضعف امکانات جناح مخالف، ولو در عین به دست داشتن حق و حقیقت بود که منجر به شکست آن شد. 

این ضعف چنان بود که گویی جناح مخالف به کارزار برود درحالیکه حتی شمشیر نداشته باشد. عدم برآورد درست از آنچه که در پیش بود دلیل شکست بود.

برخی در چنین شرایطی ضمن لالمونی فقط اکتفا کردند به بازخوانی خاطرات رفسنجانی که چندان بیراه نبود، ولی کافی هم نبود.

خاطرات ۳۱ مرداد ۱۳۸۰ هنگام رای آوردن کل کابینه خاتمی رفسنجانی نوشته بود که او حرفهای خوبی زد، حرفهای سستی هم زد. کل کابینه پیشنهادیش هم رای آورد.

مقایسه این دو رای آوردن در چنین شرایطی هم چندان مناسب بنظر نمیرسد. دلیلش هم این است که ما قرار نیست تاریخ نانوشته را با بازخوانی گذشته شبیه سازی کنیم.

دقت کنید این وسط رئیس جمهوری داشتیم که پرواز بی بازگشت داشته. شهادت او و کابینه محرز بوده.

هنگام تحلیف ریاست جمهوری پزشکیان اسماعیل هنیه در محل اقامتش در تهران با موشک ترور میشه. این وسط آدم کشته شده و از این جهت، پیروزی پزشکیان شباهتی به پیروزی خاتمی در انتخابات نداره.

حتی خود هاشمی رفسنجانی هم الان در قید حیات نیست. ما نگاه میکنیم به این شرایط.

ضمن اینکه از سمت آمریکا هم الان وضع مثل آغاز دوره خاتمی سال ۸۰ نیست. این آمریکایی که الان منتظر دوباره رای آوردن جانی از زندان بیرون آورده شده، ترامپ است، آن آمریکای زمان خاتمی نیست. این آمریکای کنونی همراه با دوست دیرینه اش اسرائیل، دستش به خون صدها مسلمان فلسطینی آغشته است. ضمن اینکه همراه با اروپا در جبهه اوکراین نیز مشغول جنگ است.

این اشتغال، هم معنیش این نیست که پس گرفتارند و ما کار خودمان را بکنیم. کلیه پروازهای آمریکا به اسرائیل تا فروردین ۱۴۰۴ تعطیل است و این چراغ سبزی است به اسرائیل که تا این زمان حق داشته باشد به جنایات خود ادامه دهد.

در چنین شرایطی که رسانه سانسورچی منفعت را به حق ترجیح میدهند، امیدوارم دادستانی کل کشور از حق مردم و رئیس جمهور شهید دفاع کرده و در این دفاع با تمام قوا وارد شود، و نه مثل آنچه که امروز آنقدر ضعیف دیدیم.

سناریو جنگی- حضور داعش

یک استراتژی حمله جنگنده های سمت رژیم صهیونیستی رو اوایل اکتبر، یعنی اول جنگ اسرائیل-غزه برای مشهد وبلاگ آه محتمل گرفتم. یک سناریوی دیگر رو اینجا می آرم.
اول یک توضیح بدم راجع به جنگ جهانی. جنگ که الآن احتمالا خیلی ها بدونن جهانیه. براتون هم توضیح میدم چطوری.
الآن نگاه کنید، ما هر بار به این stackxchange (محلی برای حرف زدن غیر کامپیوتری) سر میزدیم با خودمون میگفتیم فلسفه خداپرستیشون کو؟ سایتشون بیشتر حرف از این بود که پایان نامه ام رو چیکار کنمو چطوری نمره بگیرم و از این بازیها که تو دانشگاه های سمت ما راه انداخته ان. از هر چیز دیگری حرف میزدن به جز زن و شوهر و بچه.

راهکارهای زندگیشون کجاست؟ ماها مثلا تو نی نی سایت خیلی از این حرفا میزنیم. مثلا میگیم الآن در سطح خانواده بهم خیانت شده و یا مثلا امروز ابتکار عملم در پخت غذا چی بوده. درباره خواستگاری حرف میزنیم. یک اتحادی در این زمینه ها داریم. اونجا انتظار نداری از این حرف ها بزنن، و از این خبرها نیست. من قبلا (در حد 5-6 سال پیش) با یک دختری از اون ورها وبلاگی حرف میزدم میگفت خیلی راحت، اینجا برای ما فوتبال جهانی معنی نداره و فوتبال آمریکایی (یک فوتبال خشنه) تو بورسه. حالا من یک وبلاگی سطح پایین پیدا کرده بودم و عادی بنظر میرسید. مثل خودمون بودن انگار. این میگفت مثلا اولین باره جای گرمی مثل اونجا برف اومده (برعکس اینجا که برف کم شده) و مثلا میگفت دعا کرده.

از سمت آمریکا و سایتهای متحدالمرکزش الآن ارتقا پیدا کرده اند و در حد weapon (سلاح) و چطوری چیکارش کنیم دارن حرف میزنن؛ یعنی همینقدر مردمشون بدونن فعلا خوبه و راضین. دانشگاهش که اونطور، مردمش که داریم میبینیم.
از کانادا چطور؟ خب شما جریان تظاهرات نخست وزیرش رو سال 1401 در جریانات زن زندگی آزادی دیدین. اونجا باید فیلم هایی بسازن در حد هالیوود و وسترن با هدف تخریب آسیا و آفریقا تا آمریکا سر بمونه.
فعلا اینطوریه. تا ببینیم جریان چطوری پیش میره.
من یک چند روزه از آلودگی هوا مینویسم. رفتم این سایت waqi.info رو اون روز که تلویزیون هی النینو میکرد و هی میگفت آتشفشان ایسلند نگاه کردم. تمام ایستگاههای هواشناسی ایران تعطیل بود، شهرداری ها هم که داده هاشون رو بروز نمیکردن. هوا روغن داشت. بنظر می اومد اتفاقی در حد خرابکاری رخ داده و شده و حالا فکر میکنن اگر اطلاعرسانی عمومی نکنن دشمن قبل 22 بهمن (روز جمهوری اسلامی) به هدفش نمیرسه.
دیشب و دیروز خیلی خبر جنگ جهانی دست به دست میشد. اصلا تلویزیون افتاده بود مثل آژیر خطر روی سلام فرمانده. هی تکرار میکرد. قضیه چی بوده؟ قضیه اینه که مردم دارن درگیر میشن. شاهچراغ رو که یادتونه؟ قطعا باید یادتون باشه، چون دو سال پشت سرهم یک نقطه رو هی داشتن چریکی میزدن، به اسم داعش. یک دویست نفری هم که چند روز پیش در جریان کاروان راهیان نور به سمت مقبره حاج قاسم سلیمانی مردم رو شهید کردن و گفتن کار خودشونه.
آمریکا تو منطقه است، و ما بیخود فعلا کاممون رو شیرین میکنیم که مثلا پایگاه نفوذ حمله اونها رو زدیم. اینها کارشون تربیت داعش چند ملتیه و میفرستنشون بین مردم. یعنی قشنگ حالت گروگان گیری در حد جنگ میشه این منطقه، با چند نفر؟ با عده محدودی، ولی تعداد سلاح های بالایی.
مواد لازم از سمت دشمن
هدف: مردم
ابزار: سلاح های جنگی مثل دودزا، تفنگ (هفتتیر، کلاشینکف و هر چه که بیشتر بکشد)

مواد لازم از سمت ما
چند تا بتادین و کمک های اولیه این ور اون ور بگذاریم. چرا؟ تو همون جریان کاروان راهیان نور تلویزیون نشون داد؛ بیمارستان های کرمان آماده باش بودن و با یکی از کادر درمان که مصاحبه کردن گفتن ما میدونستیم و آماده بودیم.
بله، میدونستن این اتفاق می افته و آماده باش بودن.
حالا هم همینطوره، بیمارستانهای ما آماده باش هستن و حتی خودمون.
حالا من میخوام که شما رو آماده کنم.
سلاح چی داریم؟ مگر میدونیم داعشی که با هلی کوپتر فرستادن اینجا چطور میخواد با ما درگیر بشه؟
فرض کنید که رفتیم همایش. یک چند نفری شده ایم و نگاه میکنیم عه داعش با سلاح هایش افتاده دنبالمون. قبلش هم در جریان همایش کادر درمان همیشه در صحنه با خبر بودن.
حالا ما باید چی کار کنیم؟ هیچ، بین نیروهای جنگی که سلاح به دستن، قرار میگیریم و هربار نگاه میکنیم سپر بلا نشیم؛ تعقیب و گریز تا رهایی کامل از دشمن که مثلا الآن اسمش داعشه.
اونطرف، دشمن میخواد بیشتر بکشد دیگه. نیروهای جنگی ما هی باید سناریو عوض کنند. اونها مثلا ماها که غیرنظامی هستیم رو حفاظت میکنند و هدایت میکنن به امن ترین مکان نزدیک ممکن. درسشون بوده و بلدن. مکان بعدی ما پناه بردن به مدرسه است و یا مثلا بیمارستان. دشمن هم همین رو از قبل حدس میزده و بارها در پادگانهای شبیه سازی شده آمریکایی تمرین کرده. ما میریم مدرسه مثلا که اونجا قایم بشیم و پناه ببریم. مدرسه معمولا این خوبی رو داره که یک مکان جا دار، و دو طبقه است که از بالای پنجره میتونیم دید داشته باشیم. یک چند نفری رو میزنیم و شاید خسته میشیم. و شاید هم فکر میکنیم که حالا که طبقه دو ساختمونیم احتمال حمله نیست و دیگر نیازی به گریز نیست. نگو آرامش قبل از طوفانه. حالا چی بشه اتفاقی عین این فیلمهای خارجی بفهمیم که مثلا دشمن که یکی موبوره، یکی مال این کشوره، یکی مال کشور دیگه است رو الآن زدن دستش رو شکستن، باز داره جا عوض میکنه و حدس میزنه مکان بعدی استقرار ما بعد از گریز کجاست که اینجا اگر یکی دو تا نیرو گذاشت، بره اونجا کمین کنه.

الآن وضعیت اینطوریه. حالا فعلا میگم تا ببینیم بعد چی میشه.