روز اولی که برای کار رفتم گفتن نیروی قبل از تو حاشیه زیاد داشته، تو خوبی و ظاهراً حاشیه نداری.
من بندرت می آمدم سر کار و اکبر هم همین طور. فقط گفته بودن که این پسر خواهر مدیره و طلاق گرفته.
جای ما یک مرکز تفریحی گردشگری بزرگ، آرامگاه فردوسی، هست. یک روز اومدم دیدم تبلیغ اون رو حذف کرده اند و بجایش تبلیغ سرویس های اکبر رو گذاشته اند! روز آخری که داشتم میرفتم نصف تبلیغ های آرامگاه جایگزین داشتن.
برای اول سال زنگ زدن و گفتن اکبر گفته به وعده عمل کنیم و به این بگیم بیاد سرکار.
زنگ زدن و من رفتم. هنوز چند ماهی از سرکار آمدن ترامپ نگذشته بود. دختر افغانی رفته بود و پشت سرش میگفتن آیفون صد میلیونی اش رو تو اینستا گذاشته که داشته رجیستر میکرده. آره، چقدر پولدار بوده.
از آن زمان که من نیرو بودم نیروها یکی پس از دیگری میرفتن و هر رفتنشان گویی توسط من بود! طوری این رفتنه رو به من بعنوان مخابرات (!) انتساب میدادن که خود نیروهای قبلی هم باورشون میشد که من آنقدر مهم و عزیز بوده ام که از گل پایین تر کسی بهم نمیگه.
به نیروی جدید همه خصوصیات من رو میگفتن. به این یکی گفته بودن بدون اجازه تو آب نخوره. اگر لحظهای از اتاق بیرون میرفت با شک و تردید به جیب های من نگاه میکرد. اگر دستشویی میرفتم و اون من رو نمیدید شروع میکرد به صدا زدن اسمم!
یکی از همین روزها نیروی جدید گفت اکبر برای همیشه رفت!
گفتم اکبر پسر خواهر مدیرهاست. برای چی بره؟!
فرداش اومد گفت برگشته! صبح رفته و بعدازظهر برگشته.
میدیدم که نیروی جدید با اکبر پچ پچ میکنه.
اکبر دیگه اکبر سابق نبود. اون رمزارزهای همستر رو تبلیغ میکرد و حالا جیبش پر از رمز ارز بود.
ترامپ اومده بود سرکار و ایلان ماسک، رئیس رمزارزها، شدهبود وزیر کارآمدی و بهره وری. ایلان ماسک فرهنگ فشار برای نگه داشتن نزدیکان خودش داشت. یعنی مشروب و خوردن قرص های صنعتی مخدر در مهمانی هایی که ترتیب میداد از جمله شرایط ماندگاری مدیرهایش بود. او اینها رو ترتیب میداد و تبلیغ میکرد.
یک روز میدیدی سر صبحه و اکبر انگار هذیان میگه. طول میکشید تا ساخته بشه.
میگفتن از زن طلاق گرفته است و یک دختر هم داره!
اکبر شده بود دوست نزدیک نیروی دائمی که اون هم زن یکی دیگه بود. کسیکه موقع حضور دولت رئیسی اگر دستمون اتفاقی میخورد به دستش و عذرخواهی میکردیم بازم نمی بخشیدمون، حالا نیروی دائمی دیگه رو بغل میکرد، جلو چشم من!
یک وقت میدیدی دختره طبقه دوم جیغ میزد، مثل جیغ زن و شوهرها! میدیدی چیزی نشده! دوتا بچه دارن بچگی میکنن
به این دوستی این دوتا میگفتن رابطه دو تا بچه. دوتا بچه از جنس مخالف که یکی دهه شصتی و دیگری دهه هفتادی بود
نمیدونم که حالا ایلان ماسک داره میره کنار رفتار اکبر هم تغییر میکنه یا نه. فعلا که ترامپ روی کار اومده و کسانی که به کاپیتول حمله کردن قهرمان شده اند. این بخش خصوصی که من تویش کار میکردم بیشتر وابسته و تابع قوانین ایالات متحده آمریکا بود تا ایران. اصلا دولت پزشکیان در ایران هم با شهادت شهید رئیسی بیشتر هماهنگه با ترامپ و اسمش هم وفاق به معنای توافقات با ترامپه.