سال ۹۱ خیلی سال آرامی بود. اواخر دوره احمدی نژاد بود و دانشجویان خیلی عادی برای آینده خود برنامه ریزی میکردند.
ما آن زمان دو مدل استاد دانشگاه داشتیم که باهاش پایان نامه ارشد بگیریم: یک استادی که مشخص میکرد کاملا برای ایران ساخته شده و اقتدار ایرانی را باید فریاد میزد و استاد دیگر که با اسمش میرفتی خارج.
یک روز اتفاقی سر جلسه ارائه یکی از دانشجویان این استاد خارج رفته رفتم. همسرش هندی کم دستش بود و داشت از یکی از مهمترین وقایع زندگی مشترک تا آن زمان که داشتند فیلم برداری میکرد.
آخر ارائه شیرینی پایان نامه را که خوردم گفتم این دختر آنقدر با من خوب بوده فایل ارائه رو هم بگیرم.
رفتم جلو و اون هم با مهربانی فایل ارائه را داد.
من خوشحال آن روز شیرینی خورده بودم. یک فایل ارائه هم دستم بود.
اومدم خونه و دیدم فایل عوضی بهم داده. مدت زیادی طول نکشید تو اینترنت دیدم بدون حجاب رفته کانادا.
اون زمان هنوز بی حجابی در کانادا آنقدر رسمی نبود.
این رو برای امروز ایران گفتم. دیروز در آرامش و امنیت جدی کشور آن وضعیت ارتباطی را باهم داشتیم. خواستم بگم:
دوستان عزیز هنوز عده ای به آرامش اعتقاد دارند. لطفاً هنگامی که در بی اعتقادی به سر میبرین، تا آخرین لحظه متانت خود را حفظ کنید و اجازه دهیم هموطنان نیز احساس آرامش کنند.
Dear friends, some people still believe in peace. Please, when you are in disbelief, maintain your composure until the last moment and let your fellow countrymen feel peace as well.
سفرهای زیادی پیش رو داریم. اگر در ایستگاه اندکی بی نظمی دیدیم صبر و متانت را سرلوحه خود قرار دهید تا از خود چهره آرامی در خاطره ها بجای گذاشته باشیم.
امروز شاید خیلی عادی ببینید یکی که تا دیروز حرف از انقلاب و اسلام میزد به خاطر زندگی در یکی از کشورهای متخاصم کاملاً برعکس، علیه ایران و رهبری انقلاب اسلامی حرف بزنه و چهره خائن از خودش به جای بگذارد.
هم ما دقت کنیم که رسانه همه آنچه ممکنه بگه راست نباشه و شرایط را در نظر بگیریم و هم آن خائن نگران چهره آینده باشه.
آنچه که امروز برای معاون پارلمانی رئیس جمهور، دبیری، اتفاق افتاد ادامه یک برندسازی هست که در انتهای دولت احمدینژاد شاهد آن بودیم. سن و سال هم نمیشناسه و اون زمان هم ما در سنین پایینتر شاهد این بودیم که کار رو شروع میکردیم، یه عده میومدن وسط میگفتن شما نمیتونید کارو ادامه بدید. کار رو دستشون میگرفتن و بنوعی میدزدیدند. بعد چند روز تو مسابقه رقابتی شرکت میکردیم، به همون دو نفر دزد با پارتی بازی جایزه میدادند. بعد سوار هواپیما میشدند و میرفتند قطب جنوب. عکس تفریحی میگرفتن و در قالب شرکت میلیاردی پولها رو جابجا میکردند و میگفتند که این هم یه کار کوچیکی که شما نمیتونستید بکنید ما کردیم. الان سفر دریاییمون رو همه جا داریم پخش میکنیم و این یک جور برندسازیه.
رقابتشونم میتونست با حتی قضات باشه، چون رئیس جمهور قبلی که شهید شد قاضی بود. به این صورت هم که کمترین سفرشون دبی بود که میرفتن و حالا هم الان جدیداً قطب جنوب میروند.
یه قاضی که در دوره خدمتش ممنوع السفر بود، همیشه زیر ذره بین بود. کوچکترین حرکتی که میکرد همه میدیدند، ولی اینا خودتون دیگه شاهدین؛ یک قطب جنوب رفته ۱۵ روز مونده و حتی در جلسهای که باید حضور پیدا میکرد بعد تعطیلات وقت نکرده برسه. اون رو ایرنا و سایر شبکههای خبرگزاری تکذیب میکنند.
بعد از افشای تکذیب دروغی، هم یه عذرخواهی کوچیک همه مسائلو حل میکنه، چون این خبرگزاری یه چیزیه که نونش به سفره مردم و معیشت مردم که وابسته به ارزش پول ملی هست، بسته نیست. نونش به جای دیگه بسته است که سفرها رو تفریحی تعریف میکنه.
حالا اینو اومدن نه یک سال، دو سال، ما سالها و حتی در همون دوره احمدی نژاد شاهدش بودیم که بودن روی کار تعریف میکردن. حرف فرهنگی میشد میگفتن چرا آخه با چادر؟ تا حرف فلسطین میشد، یه دوتا کودک پشت سیم خاردار نشون میدادند که در وضع بدی هستند. حالا امروز میشه غزه، یمن، لبنان و سوریه. لابد برای این سیم خاردارشون طرح دارند که ترکیه رو نشون میدن، فردا هم ماها که اینور رودخونهایم نشون بدهند.
هر وقتم اسم آب و دریا شد یه قطب جنوبی، پنگوئنی چیزی، میرن سفر تفریحی، میگن قدرت در اینه که منیت من به جمهوریت من لفافه پیدا کنه.
اینه دیگه، وقتی که جمهوری اسلامی ایران را در زندگی ۴ نفر معاون پارلمانی رئیس جمهور تعریف میکنند و بعد هم تکذیب میکنند ما بهتر از این دستاوردی نخواهیم داشت.