Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers
Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

مشهد بیابونیه که خشکسالی داره

در حالیکه دستانم را بالای سرم به نشانه Love گذاشته ام این جمله رو به ترکی جستجو میکنم:

Mashhad'nın çok kedisi var

نتیجه جستجو جالبه. خروجی می آید مشهد شهرکی به نام Sanabad بوده که به خاطر شیعه 12 امامی و امام رضا رونق گرفته است. بعد از دید خودشون که ترک بودن اسم یک مکانی آورده بود که یکی از نواده های تیمور گورکانی بنا کرده بود. این جایش برام جالب بود که میگفت: مشهد آب و هوایی بیابانی و خشکسالی داره!

اصلا مشهد کوهستانی با کوهسنگی و کوههای بینالود و خلج اطراف مشهد پر نشده است و این شهر 4 فصل نیست.

روز اولی که رفته بودم هتلی در مرکز مشهد و با مدیرش صحبت میکردم حرف جالبی به من زد:

ایران با وجودی که ارزانترین هزینه سفر را برای گردشگران دارد، ولی مسافر خارجی نداره. منظورش چند نفر عربی که برای زیارت می آیند نبود.

من ازش پرسیدم: چرا؟

در حالی که مقنعه اش افتاده بود، گفت به این خاطر که سواحل ایران انقدر آزاد نیست که کسی بتونه بره آنجا و حمام آفتاب بگیره و خودش رو برنزه کنه! خارجی ها از برنزه کردن خیلی خوششون می آید.

اون موقع ضد آفتاب خوب یک میلیون بود. گفتم من خاله هام همه جنوب زندگی میکنند و همه از دم ضد آفتاب یک میلیونی میزنند. فکر نکنم کسی بخواد با این اشعه های مضر آفتاب حمام بگیره و برنزه بشه!

حالا ما بخوایم بریم ترکیه نگاه میکنیم مثلا استانبولش با وجود آلودگی هوا خوبیش اینه که رطوبت 79% داره. وقتی این درصد رطوبت رو میبینی، میگی خب در این شرایط اونها مشهد رو بیابونی میبینند دیگه. 

به هرحال، اونقدر هم تبلیغ ایرانی برای ترک زبان ها نشده که لااقل علاقه پیدا کنند که گربه هایمان رو وسط پارک ها ببینند. زبان فارسی هم که براشون رایگان تبلیغ نمیشه. در نتیجه، ترکیه جای بهتریه برای سفر توریستی تا ایران

خود ترکیه هم با وجود همسایگی با ایران به دومین شهر بزرگ کشورمون که اتفاقا سهم بزرگی از درآمدش از گردشگری درمی آید به چشم توریستی نگاه نمیکنه. نگاه میکنه یک نواده تیمور گورکان داشته که اونجا ترک بوده و یک آب و هوای بیابونی تر داره و یک صحن پیامبر اعظم حرم امام رضایش داره که یک درخت یا فضای سبزی از تویش دیده نمیشه. با خودش میگه این چه مزیتی برای من داره؟!

از اون طرف هم هتلداران مشهدی که اصل درآمدشون از زیارت زوار هست رو نمیبینیم که بیایند ایران رو از این جهات تبلیغ کنند. هر روز یک هتل جدید در مرکز شهر تاسیس میشه و نگاه کسی که هتل تاسیس میکنه اینه که کارگر ارزانتر چطور برای خودش جور کنه. اون اصلا نگاه نمیکنه که بخشی از درآمدش رو برا گردشگری زیارتی بذاره. وسط کوه ها و در دشت مشهد هتل زده و حرف از سواحل ایران میزنه!

وسط کوه ها و دشت مشهد هتل زده و با ساندویچیش در شهرک صنعتی قصد داره ایران رو با جاسوسی و خیانت به دوره اصلاحات ارضی برگردونه و از ارباب-رعیتی حمایت میکنه تا زمین های حاشیه مشهد پیشرفت نکنه، و اون به قیمت مفت برداره برای خودش.

هتل داران به توسعه اطراف مشهد توجهی نمیکنند.

الآن، مشهد یک موجهای آبی در شهرک غرب مشهد زده که به خاطر مخاطبان زیادش به طور میانگین یک روز به سفر مسافران افزوده. یعنی اگر میخواستند میتونستند مسافر رو به جاهایی به جز مرکز مشهد هم هدایت کنند.

Insight seen Pezeshkian

در طول گذر زمان از اوایل دهه هفتاد تا حالا، یعنی به اندازه عمری که داشته ام، مواجه بودم با ارتباطات پر از دلهای شکسته. مرد ناتوان از اداره درست امور زندگی و زن در تقلی برای بهبود آن!

هر دو در نقطه ای کم آورده و یکدیگر را تخریب میکنند. محصول این تخریب چشمان گریان فرزندیست.

اما، وقتی نوبت به خودت رسید چه میکنی؟

خودت رو به آب و آتش میزنی که پول دربیاوری. باز همان را هم پول کفش چند ده میلیونی کنی تا خرج ورزش کوهنوردی شود.

البته همه اینطور نیستند. برخی از همان اوایل دهه هشتاد راه حل های مثل یافتن جنس چینی ارزان و شیک بجای کفش چند ده میلیونی داشتند. هرچند همان هم چندان راضی کننده نبود، چون به آن النگ دولنگهای غیرضروری ممکن بود زده باشند و فقط کسیکه آن را پوشیده بود بعد از مدتی راه رفتن میفهمید.

این وسط عکس العمل اطرافیان هم لزوما این نبود که نگاه کند جای کفش چند ده میلیونی رو یک کفش بسیار ارزان گرفته، بلکه او ممکن بود درگیر باید نبایدهایی باشد که ذهنی وارد آن شده بود: نگاه کن، موقع امتحان کفش پای خاکیش را روی فرش گذاشت!

یا نه، مثلا طرف مدیره و داره با وسواس اشتباهات کارمند دیگه ش رو گردن دیگری میندازه!

مثال در این اشکالات در روابط عمومی ما بسیار است، مخصوصا که نسل نویی داریم که برای خیلی چیزهای مفتی که بدست آورده نجنگیده و یا آموزش مناسبی برای حفظ ارزشهایش ندیده.

این عدم تحمل در روابط اجتماعی منجر به کشف حجاب او شد و شعار زن، زندگی آزادی آمریکایی جایگزین احساسات جریحه دارش شد.

از یک عدم تحمل ساده رسیدیم به توسعه تمامیت ارضی آمریکا با شعار پزشکیان که میگه عقاب چی داره؟ insight seen داره.

من دیگر ادامه نمی‌دم که شنونده ها هی کف میزدند و این ادامه میداد: 

Changer menger operation performance

کامپیوتر بده، پزشکی خوبه

و ازین شعارها!


آقای پزشکیان اشکال در زبان ما بود؟ که تو هرجا کم آوردی رفتی رویش؟

چرا از کشتی در طوفان شکست خورده کربلای کشور دوست و همسایه ترکیه درس نمیگیری؟

مردم ترک زبان ما بهت رای دادند که زبانشان را به انگلیسی تغییر بدهی؟

یک خبرگزاری آناتولی ترکیه را ببین تا بهت بگم. اگر تو چشم دیدن سر گربه ایرانی رو نداری، بهت نشون بدم که مردم ترکیه از تغییر زبانشان ناراضی اند. در حالیکه ناراضی اند هم نمی‌دانند چطور به بهترین وضع این عدم رضایتشان را نشان بدهند.

چرا تو دوست داری ماها بجای حل مشکلات با صبر و تحمل، تیشه به ریشه خودمان و زبان فارسی مان بزنیم؟

تو نه اون دنیا، بلکه همین دنیا باید جواب بدی

حداقل ۴ سال باید تحملش کنیم و ببینیم امروز با ریشه های ما چه کرده و میکند.




بعدا اضافه کرد: من جواب اینها که کلمات عربی رو داخل شده در فارسی بگم. از متن نوشته من واضحه مثلا اگر میگم بحرین، قبلاً جزئی از خاک ایران بوده، دستور خط و زبانم تغییر نمیکنه، ولی وقتی می‌خوام بگم لونت، محله ای در استانبول و بخش اروپایی ترکیه باید دستور خطم رو تغییر بدم به levant تا به اون اشاره کنم. این اتفاق در کلام آقای پزشکیان افتاده که کلمات دستور زبان دیگری (انگلیسی) را با این فرض که هم می‌تونه عربی بگه و هم می‌تونه انگلیسی بگه به اشتباه وارد کرده.

زبان انگلیسی از چپ به راست نوشته میشه و فارسی و عربی از راست به چپ نوشته میشن. من اگر به یک عرب بخوام بگم پارک، فوق بجای پ (در حذف گچپژ در زبان عربی) میشه بارک. پارک کوهسنگی برای عرب زبانها میشه بارک کوهسنگی. برعکسش هم با بحرین برای شما نوشتم. آنقدر شباهت زبانم رو بذارم کنار و انگلیسی پزشکیان تاریخ برگردان رو گوش بدم.

حالا شما برام کف بزنید.