Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers
Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

یحیی سنوار نویسنده

میدونستید سنوار بجز دیپلمات بودن نویسنده هم بوده؟ او نویسنده کتاب رمان «خار و میخک» (به عربی: الشوک و القرنفل) بوده. البته موقعیت مکانی این رمان محلی با شبکه های تو در توی مترو های زمینی و زیرزمینی و تقاطع ماشین های پر زرق و برق شهرهای بزرگ فعلی نبوده، بلکه مکان رمان محل زندگی یحیی در غرب سرزمین های اشغالی، غزه بوده؛ جایی که از سال ۲۰۰۵ به اردوگاه کار اجباری رژیم صهیونیستی تا زمان طوفان الاقصی تبدیل شده بود. مردم غزه با امکاناتی که یک شهر مدرن نداشت، باید به سختی تن به کار برای اسرائیلی ها میدادند تا از حداقل حقوق انسانی برخوردار شوند. 

جالبی این رمان تو این هست که اولین بار به زبان عبری نوشته شد. بعدا این کتاب به زبانهای دیگر مثل انگلیسی و عربی ترجمه شد.

یحیی سنوار ۷۲ ساعت قبل از شهادت هیچ چیز نخورده بود. اسرائیلی ها خانه او را به ویرانه تبدیل کرده بودند و خانه به خانه در جستجوی او افتاده بودند، تا اینکه سنوار در ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴م/۲۵ مهر سال ۱۴۰۳ش در درگیری با ارتش اسرائیل در شهر رَفَح در جنوب نوار غَزّه به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.


_________________

فایل پی دی اف کتاب بصورت رایگان در دسترسه، و اهدا به کسانی شده که قلبشان برای فلسطین و آزادی قدس می‌تپد.

فصل اول هم قشنگ شروع شده:

«زمستان سال 1967 سنگین بود، از رفتن امتناع می ورزید و با بهاری که با آفتاب گرم و درخشانش میخواست بدرخشد، مخالفت میکرد.

زمستان با ابرهایی که آسمان را پوشانده بود، آن را کنار زد و ناگهان باران از آسمان پائین شد. خانه های ساده در اردوگاه پناهندگان ساحل شهر غزه را سیلابهایی که از کوچه های کمپ میگذشتند به خانه ها هجوم می آوردند را غرق نمود.»

آخر فصل اول، وقتی اشغال فلسطین شروع میشه، از مردان بالای ۱۸ سال میخواهند که مدرسه بروند. مدرسه بروند که چیز یاد بگیرند؟!

نه نه نه، میروند که قتل عام بشوند. نمی رفتند هم خانه به خانه دنبالشون میکردند تا قتل عامشون کنند.

فصل دوم زندگی بدون پدر و عموی سنوار شروع میشه.

بقیه ش رو نمی‌ذارم. خودتون برین بخونید.

The PDF file of the book is available for free, and is donated to those whose hearts beat for Palestine and the freedom of Qods (Jerusalem).
The first season has started beautifully:
"The winter of 1967 was heavy, refusing to go away and opposing the spring that wanted to shine with its warm and bright sun.
Winter pushed it aside with the clouds that covered the sky and suddenly the rain came down from the sky. The simple houses in the refugee camp on the coast of Gaza City were drowned by the floods that rushed into the houses through the camp's alleys.
At the end of the first season, when the occupation of Palestine begins, men over the age of 18 are asked to go to school. Do they go to school to learn something?!
No, no, no, they are going to be massacred. They did not go, they followed them from house to house to massacre them.
The second chapter of Sanvar's life begins without his father and uncle.
I will not leave the rest. Go read it yourself.

بعد اضافه کرد ۲: نمی‌دونستم این مطلب مصادف با چهلمین روز شهادت سید حسن نصرالله داره نوشته میشه. نصرالله مدافع حرم و حقوق ضایع شده مردمی بود که سال‌ها در جستجوی عزت ازدست رفته توسط نیروهای اشغالگر صهیونیستی بودند.

انتهای فصل ۳ به نامگذاری دوباره اردوگاه جبالیا توسط مردم میرسه. از میان آوارگان فلسطینی نیروهای مقاومت شکل میگیره و مانع از ورود نیروهای اشغالگر ارتش رژیم صهیونسیتی میشوند. همین رو آنها بزرگ میدارند و اسم اردوگاه جبالیا رو میگذارند اردوگاه انقلاب.

 اردوگاه جبالیا در نوار غزه بزرگترین اردوگاه آوارگان فلسطینی در سال ۱۹۴۸ در نوار غزه تشکیل شد. این اردوگاه از آن زمان تا کنون، هنوز هم با همین نام شناخته میشود و متشکل از جمعیت روستایی پناه گرفته در یک نقطه از سراسر مناطق روستایی فلسطین اشغالی هست.

یحیی سنوار و بوسنی هرز گوین

گویا برای یحیی سنوار و نحوه شهادتش دشمن گزافه گویی زیاد میکند. شهادت یحیی سنوار زمانی اتفاق افتاد که او بین مردمی که یکسره کارتون تام و جری می‌دیدند در صحنه واقعی نبرد تک افتاده بود، وگرنه شهید نمیشد.

 یحیی سنوار، رهبر حماس را به تنهایی نباید جستجو کرد. اروپا و جریانات صهیونیستی مقصرند‌‌. یحیی سنوار را باید در کنار کشور زخم خورده بوسنی هرزگوین در قلب اروپا یافت. کشوری مسلمان که در قلب اروپا همین چند سال پیش و در دهه نود میلادی قرار بود حسابی از نظر مسلمان نشین بودن با نسل کشی پاک شود. رسانه های ما اون زمان جنگ کوزوو را پوشش خبری میداد. اون سالها ما از کوزوو و مردمش که بصورت‌های مختلف زیر توپ و تانک اروپایی ها بودند اینطوری حمایت میکردیم. یک آهنگ ناصریا هم اون موقع از ناصرعبدالهی بعد از پخش اخبار جنگ کوزوو پخش میشد که همون باعث شهرتش شد. 

من خودم بشخصه، قطعا اگر مرد بودم یحیی سنوار رو هر بار بعنوان فرمانده شجاع و تک تیرانداز قابل خودم انتخاب میکردم. او به تنهایی بخوبی یاد گرفته بود چطور موش ها را بکشد. شاید موش ها، با کمک سازمان موساد هم این را فهمیده بودند و آنها هم می‌توانستند بخوانند و بنویسند! این هم از عجایب خلقته.

نحوه نبرد یحیی سنوار اینطور بوده که موش های عینی رو خوب می‌زده. این موش با اون موش تام و جری که هر روز تو برنامه کودک نشون میدهند فرق داره. من واقعا منظورم خود موش بود، نه موش تمثیلی و یا موش اغراق آمیز و توهین آمیز. برای همین هم هربار فرمانده شجاعم باز یحیی سنوار میشد.

بعدا اضافه کرد:

محل دفن #یحیی_سنوار و همچنین #سید_حسن_نصر_الله محفوظ خواهد ماند تا به نسل خود #امام_علی علیه السلام بپیوندند.
یحیی سنوار در بخشهایی از سخنرانی قدیمی خود گفت: من این جمله از امام علی را خوب به خاطرم سپرده ام که گفت: دو روز در زندگی انسان هست، روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت تو ست.
من از روز اول نمیترسم چون مرگ سرنوشتم نیست پس کسی نمی تواند به من آسیبی برساند. از روز دوم هم نمیترسم چون اگر تقدیرم باشد نمی توانم از آن جلوگیری کنم.


It seems that the enemy is talking a lot about Yahya Senvar and the way he testified. Yahya Sanwar's martyrdom happened when he was alone among the people who were watching the Tom and Jerry cartoon in the real battle scene, otherwise he would not have been martyred.
 Yahya Senvar should not be searched for alone. Europe and Zionist trends are to blame. Yahya Senvar should be found next to the scarred country of Bosnia and Herzegovina in the heart of Europe. A Muslim country in the heart of Europe just a few years ago, in the nineties, was supposed to be cleansed from the point of view of being Muslim by genocide. At that time, our media was covering the war in Kosovo. In those years, we supported Kosovo and its people, who were under the cannons and tanks of the Europeans in various ways. At that time, Naseriya's song was played by Nasser Abdolahi after the news of the Kosovo war, which made him famous.
I would choose Yahya Senvar every time as a brave commander and capable sniper. He had learned well on his own how to kill rats. Maybe the mice, with the help of the Mossad organization, understood this and they could also read and write! This is one of the wonders of creation.
Yahya Sanvar's fighting style was such that he hit the target mice well. This mouse is different from the Tom and Jerry mouse that they show every day in children's programs. I really meant the mouse itself, not the allegorical mouse or the exaggerated and insulting mouse. That's why every time my brave commander was Yahya Sanvar.