اینکه مکان وسیعی پس از سالها جنگ در فلسطین همچنان بعنوان اردوگاه شناخته بشه معنیش سر و سامان نگرفتن صدها هزار نفر در آن منطقه است. مسائل مردم جبالیا هم مثل مسائل مردم شهرهای جنگزده در طول تاریخه.
وضعیت جبالیا شاید ۸۰ ساله که اینطور رقم خورده. آن را مقایسه کنید با شهر توس که توسط مغولها چند صدسال قبل ویران شد. شهر توس در زمان ناصرالدین شاه با کشف محل دقیق آرامگاه فردوسی روح تازه ای گرفت و جنبه تاریخی آن دوباره شهرت جهانی یافت، اما مسائلی مثل جنگ جهانی و تغییر مسیر رودها و افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت مردم سایر شهرها باعث شد شهری که هنوز بازار سرپوشیده و اماکن ورزشی خانوادگی خود رو باز نیافته بود یکباره زیر بار فشار افزایش جمعیت و نیازهای مردم منطقه بره. گرمایش زمین هم مزید بر علت شده و رودخانه اساطیری کنار آن را به خشکرودی تبدیل کنه.
شهر توس خراسان رضوی رو با شهر توس تاجیکستان مقایسه کنید. شهر تاریخی توس کنار کشفرود با پل فردوسی شهرت دارد و شهر توس تاجیکستان کنار رودخانه کافرنهان (kafirnigan) واقع شده. خوب که بررسی کنید معماری مشابه بقعه هارونیه توس مشهد هم اونجا پیدا میکنید. شهر توس تاجیکستان از وضعیت بهتری نسبت به شهر توس خراسان رضوی برخورداره. دلیلش چیه؟
دلیلش حل و فصل نشدن مسائل شهر باستانی توس پس از جنگه. آخرین اثر پذیری این شهر، پس از جنگ نیابتی عراق در هشت سال دفاع مقدس در دهه ۶۰ شمسی بوده. یعنی یک شهری که یک بار صدها سال پیش ویران شد، ویرانیهای آن همچنان پابرجاست.
این در مورد جبالیا غزه هم صادقه. جریان تاریخی پشت این ویرانه هاست که یکیش تقریب نیافتن مذاهب در آن مناطقه. یعنی یکی پیدا نشده در این مناطق مذهب یکسانی رو رسمی اعلام کنه.
همین جا برای جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی پرانتز باز کنم که اینها هم همین مسائل در موردشان صادقه. در هر سه مورد نیاز به مکان های ورزشی مناسب خانواده به چشم میخوره. همه این شهر ها نیاز به بهبود وضعیت پس از جنگ دارند، ولی همچنان بار جنگ و ویرانی های پس از آن را به دوش میکشند: سرانه فضای سبز مناسب ندارند. با وجود ظرفیت شهر، اماکن ورزشی خانوادگی برایشان فراهم نشده و برنامه ریزی برای بهبود و توسعه عملیاتی شهر برایشان صورت نگرفته.
_______________
The fact that a large area is still known as a camp after years of war in Palestine means that hundreds of thousands of people in that area are not getting settled. The problems of the people of Jabalia are the same as the problems of the people of war-torn cities throughout history.
The situation in Jabalia has been like this for perhaps 80 years. Compare it with the city of Toos, which was destroyed by the Mongols a few hundred years ago. The city of Toos gained a new lease of life during the time of Naser al-Din Shah with the discovery of the exact location of Ferdowsi's tomb, and its historical aspect regained world fame. However, issues such as the world war and the change in the course of rivers and the increase in population due to the migration of people from other cities caused the city, which had not yet reopened its covered market and family sports facilities, to suddenly come under the pressure of the increase in population and the needs of the people of the region. Global warming has also added to the cause and turned the mythical river next to it into a dry land.
Compare the city of Toos in Khorasan Razavi with the city of Toos in Tajikistan. The historical city of Toos near Kashfrud is famous for the Ferdowsi Bridge, and the city of Toos in Tajikistan is located on the Kafirnigan River. Well, if you check, you will find architecture similar to the Haruniyeh Tomb of Toos (Tus) in Mashhad there. The city of Toos in Tajikistan is in a better condition than the city of Toos in Khorasan Razavi. What is the reason?
The reason is that the issues of the ancient city of Tus have not been resolved after the war. The last impact of this city was after the proxy war of Iraq in the eight years of the Holy Defense in the 1980s. That is, a city that was once destroyed hundreds of years ago, its ruins still stand.
This is also true of the Gaza Mountains. The historical process behind these ruins is one of which is the lack of convergence of religions in those areas. That is, no one has been found in these areas to officially declare the same religion.
I will open parentheses here for the three islands of Greater Tunb, Lesser Tunb, and Abu Musa, for which the same issues are also true. In all three cases, the need for family-friendly sports facilities is evident. All of these cities need to improve their post-war situation, but they still bear the burden of the war and its aftermath: they lack adequate green space per capita. Despite the city's capacity, they are not provided with family sports facilities, and there is no planning for the city's operational improvement and development.
میدونستید سنوار بجز دیپلمات بودن نویسنده هم بوده؟ او نویسنده کتاب رمان «خار و میخک» (به عربی: الشوک و القرنفل) بوده. البته موقعیت مکانی این رمان محلی با شبکه های تو در توی مترو های زمینی و زیرزمینی و تقاطع ماشین های پر زرق و برق شهرهای بزرگ فعلی نبوده، بلکه مکان رمان محل زندگی یحیی در غرب سرزمین های اشغالی، غزه بوده؛ جایی که از سال ۲۰۰۵ به اردوگاه کار اجباری رژیم صهیونیستی تا زمان طوفان الاقصی تبدیل شده بود. مردم غزه با امکاناتی که یک شهر مدرن نداشت، باید به سختی تن به کار برای اسرائیلی ها میدادند تا از حداقل حقوق انسانی برخوردار شوند.
جالبی این رمان تو این هست که اولین بار به زبان عبری نوشته شد. بعدا این کتاب به زبانهای دیگر مثل انگلیسی و عربی ترجمه شد.
یحیی سنوار ۷۲ ساعت قبل از شهادت هیچ چیز نخورده بود. اسرائیلی ها خانه او را به ویرانه تبدیل کرده بودند و خانه به خانه در جستجوی او افتاده بودند، تا اینکه سنوار در ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴م/۲۵ مهر سال ۱۴۰۳ش در درگیری با ارتش اسرائیل در شهر رَفَح در جنوب نوار غَزّه به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
_________________
فایل پی دی اف کتاب بصورت رایگان در دسترسه، و اهدا به کسانی شده که قلبشان برای فلسطین و آزادی قدس میتپد.
فصل اول هم قشنگ شروع شده:
«زمستان سال 1967 سنگین بود، از رفتن امتناع می ورزید و با بهاری که با آفتاب گرم و درخشانش میخواست بدرخشد، مخالفت میکرد.
زمستان با ابرهایی که آسمان را پوشانده بود، آن را کنار زد و ناگهان باران از آسمان پائین شد. خانه های ساده در اردوگاه پناهندگان ساحل شهر غزه را سیلابهایی که از کوچه های کمپ میگذشتند به خانه ها هجوم می آوردند را غرق نمود.»
آخر فصل اول، وقتی اشغال فلسطین شروع میشه، از مردان بالای ۱۸ سال میخواهند که مدرسه بروند. مدرسه بروند که چیز یاد بگیرند؟!
نه نه نه، میروند که قتل عام بشوند. نمی رفتند هم خانه به خانه دنبالشون میکردند تا قتل عامشون کنند.
فصل دوم زندگی بدون پدر و عموی سنوار شروع میشه.
بقیه ش رو نمیذارم. خودتون برین بخونید.
The PDF file of the book is available for free, and is donated to those whose hearts beat for Palestine and the freedom of Qods (Jerusalem).
The first season has started beautifully:
"The winter of 1967 was heavy, refusing to go away and opposing the spring that wanted to shine with its warm and bright sun.
Winter pushed it aside with the clouds that covered the sky and suddenly the rain came down from the sky. The simple houses in the refugee camp on the coast of Gaza City were drowned by the floods that rushed into the houses through the camp's alleys.
At the end of the first season, when the occupation of Palestine begins, men over the age of 18 are asked to go to school. Do they go to school to learn something?!
No, no, no, they are going to be massacred. They did not go, they followed them from house to house to massacre them.
The second chapter of Sanvar's life begins without his father and uncle.
I will not leave the rest. Go read it yourself.
بعد اضافه کرد ۲: نمیدونستم این مطلب مصادف با چهلمین روز شهادت سید حسن نصرالله داره نوشته میشه. نصرالله مدافع حرم و حقوق ضایع شده مردمی بود که سالها در جستجوی عزت ازدست رفته توسط نیروهای اشغالگر صهیونیستی بودند.
انتهای فصل ۳ به نامگذاری دوباره اردوگاه جبالیا توسط مردم میرسه. از میان آوارگان فلسطینی نیروهای مقاومت شکل میگیره و مانع از ورود نیروهای اشغالگر ارتش رژیم صهیونسیتی میشوند. همین رو آنها بزرگ میدارند و اسم اردوگاه جبالیا رو میگذارند اردوگاه انقلاب.
اردوگاه جبالیا در نوار غزه بزرگترین اردوگاه آوارگان فلسطینی در سال ۱۹۴۸ در نوار غزه تشکیل شد. این اردوگاه از آن زمان تا کنون، هنوز هم با همین نام شناخته میشود و متشکل از جمعیت روستایی پناه گرفته در یک نقطه از سراسر مناطق روستایی فلسطین اشغالی هست.