Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers
Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

رای آوردن پزشکیان نتیجه لج بازی نبود، بلکه برنامه ریزی بود

زمانیکه رئیسی دستانش را روی سینه می‌گذاشت برای سلام کردن شیخی شاید نمیدونست که مادران همدوره خودش در همین نظام این نوع سلام رو برای فرزندان دهه شصتی خود منفور اعلام کرده بودند. 

زمانیکه گروه های همکلاسی دهه شصتی ها با عده ای لج باز از همان دوره شکل گرفت کسی نمی‌دانست که رهبری این گروه ها به دست کیست، ولی همه تشکیل دهندگان د و گردانندگان این گروه ها در کانالهای اجتماعی خارجی که باز هم نمی‌دانستیم چه کسی آنها را بین مردم راه انداخته بود همگی به اتفاق نمی‌خواستند سلام شیخی به سبک روحانیت ایرانی را ببینند.

تلگرام نمونه آن بود. دوره ای بعد از وایبر اسرائیلی آمد و دوره ای محبوب شد و دوره ای پول بین مردم پخش کرد و دوره ای نتیجه انتخابات اخیر رو اون مشخص کرد.

صندوق رای سیار جای ما ساعت ۶ بعدازظهر آمد ولی همه می‌دانستند که راس اون ساعت باید حضور پیدا کنند. چه کسی به آنها گفته بود؟

او همان کسی نبود که اجازه دیده شدن ما را نمیداد؟ او همان نبود که فکر میکرد پولهای ما مال اوست؟

باشد تا بعد از شهادت رئیس جمهور رئیسی دست اینها رو شود و رسوای زمانه شوند.

ای امید دلها آقا جان بیا

اقای همه دنیا امید دلها ثارالله وبن ثاره بگیر دستم اقا دل و دلبر ،

تویی محشر، کربلایی کرم کن

ینی میشه، قسمت ما رزق ما را حرم کن به دامانت اقا ...


تنگدستی ذکاوت انسان باهوش رو کند میکنه

چند روزیه که هر بار به یک نحوی وارد بحث کلفتیش در خانه های قضاتی که رفته میشه. من هم هربار میرسم بهش میگم نه جانم تو میخوای بگی که قاضی انقدر پول داره که نمیدونه با پولش چیکار کنه، این در صورتیه که اینطور نیست. قاضی هایی که من دیده ام با حقوق ثابت دولتی نسبت به تورم یک زندگی کارمندی معمولی مثل سایرین دارند.

دیروز خودم جای اون یکی همکار دیگه حرفش رو پیش کشیدم. این خانم کلفت در اومد پیش اون یکی گفت که من میگم قضات گدا هستند. همکار هم گفت که نه، یکی از فامیلهایش قاضیه و دو تا خونه داره و وضعش توپه!

من تو جوابش هم کم نیاوردم و گفتم تو باید بگی دو تا خونه کجا داره و اینکه قاضی کدوم شهر بوده. دارایی های یک قاضی رو باید به نسبت به موقعیتی که در آن هست بسنجی. یکی هست مثلا نداشته که صاحبخانه وسط شهر باشه و مستاجره و حسابی هم داره اجاره میده.

حالا این بماند که فقط حرف همکار این نبود که قاضی اونقدری پول داره که نمیدونه باهاش چی کار کنه، بلکه حرف دیگه اش هم این بود که زن نمیتونه قاضی بشه. این رو هم جوابش دادم که زن میتونه قاضی بشه و شورای حل اختلاف معمولا زن ها هستند.

با یک کلفتی و رفتن و سرک کشیدن در خانه های مردم، این کارگرها به کجاها که نمیرسند.

انقدر این قضات رو همین دو تا زن کارگر بردند زیر سوال که رسید به اینکه اصلا چطوری استخدام شده اند؟ گفتم این کشور از همون اول آزمون استخدامی داشته.

اومد این زن کلفت بره کلفتی فلان پزشک که کمترین تفریحش دبی رفتنه؟ این  که دیگه همه دیده ایم و شنیدیم که تا این پزشکه یک پولی جمع میکنه سریع میره، خارج خارج خارج. ماهم هیچی از تفریحش اونجا نمیبینیم.

این زن کارگر پایش به خارج از کشور واجباتی اون استاد دانشگاه رسید؟ استاد دانشگاهی که زگهواره تا گور در حال دانش بجویی هست.

اون قاضیه که تا زمانیکه مشغول خدمته، حق خروج از کشور هم نداره، خوب در تیررس این زنان کارگر قرار گرفته. کاش کمی این زنان کارگر هم اعزامی به خارج داشتند تا بروند و کلفتی این پزشک ها و اون استاد دانشگاهها رو انجاها بکنند که ماها نمیبینیم.

میری یک دقیقه زیر دست دندون پزشک و دندون هات رو میسپری بهش. معلوم هم نیست گلسازیش رو دندونات درست انجام بشه، ولی بی چک و چونه همون اول پول گنده که حاصل پس انداز سالها کار کارگریت هست تقدیم میکنی. هیچ جای بحث هم نداره. سریع میگه موادم از خارج می آید، تایید وزارت بهداشت رو گرفته و همین کار رو گرون کرده!

میخوای بری زیر دست پزشک، فقط یک سلام بهش بکنی باید حق ویزیت بدهی. جراحی که این پزشکه میکنه، پولش قبل از اینکه بری زیردستش رو باید تقدیمش کنی. این پولهای کلان رو که اینها خرج میکنند نشون تو میدهند؟

استاد دانشگاه هم که باید بره خارج. اگر رفت اونجا و به زنش خیانت کرد،  چه طوره که تو میگی ناز شستش! اگر شوهر تو هم بود همین رو میگفتی؟ مخصوصا که تو الآن داری اینجا کلفتی میکنی و دست و کمر خرج پول ناچیزی میکنی که بهت میدهند!

اینجا که میرسیم سریع میگه منکه رای نمیدم. اصلا باهام بحث هم نکن و من اهل بحث نیستم.

تنگدستی ذکاوت فرد باهوش رو کند میکنه. این رو امام علی گفته. با تحریم های آمریکا به این وضع افتاده که میخواد با استاد دانشگاهه بره خارج و بحث هم نمیکنه. یک خارجی شده که نمیخواد رای بده.

حالا این استاده میخواد به جلیلی به عنوان رئیس جمهور آینده رای بده. اونم چه استادی. استادی که اونقدر پولداره که خودش تو اینترنت و وبلاگش نوشته مثلا فلان کنفرانس خارجی که رفته، همونجا هم رفته یک چند تا زن تایلندی ماساژش داده اند. اونروز انیمه ژاپنی نگاه میکردم این زنهای ژاپنی داشتن پشت سر یک فاحشه حرف میزدند که میره تو هتل و مردها رو ماساژ میده.

فساد فساده. ایرانی و خارجی هم نداره. استاده خودش داره با زبون خودش میگه من این فساد رو کردم، خوش گذشت و خوب کردم. اونوقت این درمیاد میگه اینترنت دروغه!

دیگه باهاش بحث نکردم. بحث با کسی که خودش رو به خواب خرگوشی زده فایده نداره. لابد این میخواد دخترش رو به یک استاد دانشگاهی بده.

اومده ام میبینم این جلیلی مورد حمایت انقدر دانشگاهی واقع شده. با خودم میگم منکه فارغ التحصیل دکتری از این دانشگاه بودم آیا دانشگاهیم؟ که از جلیلی در لقای دانشگاه حمایت کنم. نگاه میکنم که نه، دانشگاهی تعریف دیگه ای داره. دانشگاهی که ما دیده ایم یک محل کوچک کسب درآمده که اگر یکی حرف بزنه و رسمی باشه اخراجش نمیکنند و بلکه از موقعیتی به موقعیت دیگه میره. اصلا آموزش میده برای آموزش. اصلا بهش بگی تو ما رو تو این چاه انداختی که تهش فقط یک مدرک بدهی میگه به من چه؟ من تضمین نکرده ام که بعد از اونهمه زحمت و درس و ریاضی و انتگرال انداختن تو به شغل برسی!

چه دانشگاهی که بزرگش کرده اند. حالا باز اون قاضی مملکت خوبه که شماها میبینیدش و هرکار میکنه سریع گزارش میدهید و دنیا رو پاره میکنید. از این استاد دانشگاه چی دیدین که پشت سرش حرف نمیتونید بزنید؟ استاد جلیل و گرانقدر میره به اسم مطالعه همه کار میکنه. برعکسش رو هم می آید تحویلتون میده. نشسته همه رو هم نگاه میکنه. بهش میگی به کی رای میدی؟ میگه من جلیل و گرانقدر به جلیلی جون رای میدم.

امروز براتون تبلیغ بازی همستر رو می آره، فردا تبلیغ کامپیوتر آیفون 14!

باز اگر گفتیم این همستر چیه و بازی نکنید، پشت سرش می آید از زبان تتلو مفسد فی الارض همین رو تحویلت میده که همستر بازی نکنید چون عالم و دانشمند جلیل و گرانقدر فرموده اند هرچیزی همه تویش برند اون خوب در نمی آید.

عجب عجب عجب.

آه، که اگر یار یار من نباشد

از روزیکه ما دیدیم بعنوان یک ملیت تو ایران نقش درستی بهمون نمیدن چند تا کار باید همزمان میکردیم. یکیش این بوده که بنویسیم، حق ما رو نمیدن!

هربار تو این اخبار مثلا تهرانی ها رو تو جریان های 88 و 1401 نشون میدن مثلا میگیم شاید به خاطر آلودگی هواست که دارن اینطوری شورش میکنند. جریان 1401 یادمه تو اخبار این وانت پر از سنگ رو نشون میدادن از کرج راه افتاده بره بزرگراه تهران-کرج رو ببنده و مثلا شورش کنه. تو مشهد فوقش یک جریان ثابت پایه ای خیابان آبکوه بود و خیلی در مناطق مختلف مثل تهران جریان نداشت. بشمرم انگشت شماره: تو مشهد یک پارک ملتی بود و یک مجموعه بانکی بودن که بهشون حمله شد و یک چند تا خیابون معروف.

یعنی این جریانات دولت سیزدهم که با شهید شدن رئیس جمهورش هم ختم شد، یک چیز عجیبی بود. یادمه تو اخبار میگفت این دولت دست گذاشته روی زمینهای دانشگاه (های فاسد ایران) که به طرح مسکن ملی بدتشون و بعدش اینطوری شورش شد. به هرحال، شورشها رهبری میخواد.

حالا اون وانت پر از سنگ کرج یادم بود تا اینکه من داشتم طرح تفصیلی توس رو بعد از اینکه بعد از سی سال هنوز نوشته نشده و یک مهلت تا شهریور میخواهند بررسی میکردم.

میگن این شهرداری مشهد داشته 3600 هکتار از توس رو به منطقه منفصل مشهد اضافه میکرده که جهاد کشاورزی دخالت کرده و زمین های خودش رو برداشته و شده 2000 هکتار. باز دوباره مثل اینکه دعوا شده و شهرداری گفته من اصلا کاری برا این منطقه نمیکنم و باز فرمانداری وارد کار شده و گفته شهرداری به وظایفش عمل کنه.

من حرف از گلبهار نمیزنم که بگیم مثلا این شهر مثل کرج نسبت به تهرانه. بلکه دارم حرف از توس میزنم که از اول قرار بوده تخریب بشه و جلویش رو گرفته اند تا امروز که حتی میگن میخواهند به عنوان میراث جهانی ثبتش کنند.

نکته بعدی اینکه میگن جمعیت 40 هزار نفری این منطقه منفصل نباید بیشتر از 62هزار نفر بشه، چرا که نمیخواهند نگران مشکل آب و برق و گازش باشند!

فکرش رو بکنید این منطقه منفصل توس که با شاهنامه شناخته میشه دچار تداخل شده باشه با شهرک صنعتی توس که کنارشه و خودش رو عریض و طویل کرده و تا شاهنامه 14 کش اومده. طبق آمار رسمی تا سال 99 میگن جمعیت این منطقه 30 هزار نفره. یعنی، کل شاهنامه با اون همه عظمتش و قابلیتش برای تبدیل شده به میراث جهانی فقط دو برابر شهرک صنعتی توس جمعیت داره. اون هم چه شهرکی؟! شهرکی که مزیت اقتصادیش به خاطر تبدیل شدن به نقطه مرکزی آلودگی هوا کم شده. شهرکی که پهنه اش دقیق مشخص نیست. اون هم درست زمانیکه یک جهاد کشاورزی وسط نوشته شدن طرح تفصیلی توس یادش می آید که زمین های کشاورزیش باید دست نخورده بمونه.

آخر این چطور جمع زده میشه؟ اون جهاد کشاورزی که الآن امروز ما نگاه میکنیم کارخانه های یک  شهرک صنعتی قدیمی جای زمینهایش رو گرفته، چی شد الآن یادش اومد زمین های کشاورزیش رو از طرح خارج کنه؟!

چرا وقتی کارخونه ها میاند و زمین تبدیل به کارگاه میکنن این یادش نمی آید که شکایت کنه؟!

بعد، فقط شهرک صنعتی توس هم نیست. کمی بالاتر و بعد از ورزشگاه ثامن الائمه و پارک جنگلی سوران یک روستا به اسم عسگریه داریم که اون هم شهرک صنعتی عسگریه کرده اند. میگن دارن صنایع محور غرب رو کوچ میدهند، آیا منظورشون از کوچ دادن اینه؟! اینه که زمین های روستای عسگریه تغییر غیرمجاز کاربری داده بشه و کسی شاکی نباشه؟! این تغییر غیرمجاز هم حد و مرز نداشته باشه!

زمانی اینها حرص دربیار میشه که میریم نگاه میکنیم این تهران و کرج که انقدر شاکی اند، وضعشون اندازه ما اون قدر بد نبوده. رفته ام گشته ام ببینم کسی بوده در نزدیکی ورزشگاه باشه و بخواهد فرهنگ سازی کنه و توپ چهل تکه فوتبالی بفروشه؟! میبینم بله، کرج

یکی تو شهرک بذر و نهال کرج کلی توپ وارد کرده و داره عمده و جزئی میفروشه. میگم عه، مثل ما. لابد دود تو حلقش رفته!

نگاه میکنم این شهرک بذر و نهال، اصلا چیزی هست که ییلاقات مشهد به چشم خودشون ندیده اند. ما هرچی دیدیم تغییر غیر مجاز کاربری بوده. این ها پارک زده اند، شهرکشون رو تو جاهای مختلف نقشه ثبت کرده اند. چند تا هتل داره. سایتهای خارجی دارن نشون میدهند که الآن دمایش چقدره و چقدر توریستیه؟!

اصلا بعد از اینهمه سال منطقه شاهنامه با اون آرامگاه یک دونه هتل نداره. بعد این یک شهرکه با چند تا هتل!

شاید همین هتل نداشتنش رو هم در مافیای هتل های جوار مشهد باید ببینیم! واقعا مافیا. اون ورزشگاه ثامن الائمه رو دوره رفسنجانی و دهه هفتاد و تقریبا همزمان با آغاز تاسیس شهرک صنعتی توس احداث کردند. برید ببینید که کلی خبر پخش کردند که همین یک ورزشگاه چهره معنوی شهر رو از آثار شیخ بهایی تغییر میده! یعنی اون شهرک صنعتی توس با اون کانونیتش برای آلودگی هوا که دقیقا چسبیده هم به دود کارخانه های مشهدی، مشهد رو تغییر نمیده، همین ورزشگاه عامل تغییر چهره مشهد به زشت شدنه!

رفته ان یک پایتخت نشینی میکنن و هی تظاهرات و تجمع و اینها که شهرک بذر و نهالشون رو ببرند بالا، وگرنه که ما خیلی قانونی یک رئیس جمهور رئیسی از مشهد فرستادیم جای اونها، نونش رو نخوردیم، کتکش رو با پیاز خوردیم!

دو-سه شب پیش، چنان آلودگی هوایی مشهد پیدا کرد که هرکسی به یه نحوی از خودش واکنش نشون داد. شاخص کیفیت هوا این رو نشون نداد و اصلا مشهد از waqi.info بین المللی خارج شده بود. انقدر فاکتور دخیل در این آلودگی به ذهنم رسید که دقیقا نفهمیدم چه عاملی میتونه منشا این آلودگی باشه. انتخابات 1403 منشا هست؟ خودمون هم که به نوعی تو شهرک صنعتی نشسته ایم و فقط کافیه یکی کوره اش رو روشن کرده باشه، انقدر امواج الکترومغناطیس بالا رفته بود و آفتاب سیخ و داغ شده بود. هر کی میرفت تو آفتاب دچار گرمازدگی میشد. حالا شما بهش آب بد شاهنامه و اینکه نمیخواهند کلا برایش برنامه ریزی کنند و اگر بتونند جمعیتش رو هم کم میکنن تا بلکه آبش رو تامین نکنند اضافه کنید. بهش اضافه کنید که یک شهرک نه از نوع بذر و نهال، بلکه صنعتی با دود کارخانه ها و قاطی پاتی کنارش در حال توسعه است که خودش یک تنه کانون آلودگی هواست. اینها رو بهش اضافه کنید.

پولهای کنگره آمریکا کجا میره؟ گام بعدی حذف 50تومن!

دنبال این بودم که چطور میشه با اجبار کردن مردم ازشون پول بگیریم. کشور ما مثل مثلا کره نیست که وکیل رو اجباری کرده باشه، تا نون اونها تو روغن باشه. در عوض همانطور که روز جهانی بیمه داریم، بیمه رو اجباری کرده. یا استخدام دانشجویان معلم و یا استخدام پزشکان رو در طرح اجباری کرده.

رفتم دنبال بیمه و همینطور که میگشتم به قیمت دلار نگاه کردم که این چطور با هیچی بالا میره. یعنی دلار قشنگ میگی باید بره روی کانال 60هزار تومن. این بایدی از حتی سقوط بالگرد رئیسی شهید جمهور شروع شد. شاید از قبلش برنامه این بود. این باید به هرطریق بالا میرفت و ارزش پول کشور ما باید به هرطریق پایین می اومد.

همون اوایل که ارز داشت بالا میرفت ما نگاه میکردیم یک سری قیمت ها ثابت موند. مثلا قیمت مواد غذایی. اگر مثلا ما میخواستیم نان به نرخ دولتی بفروشیم، دیگر جزو بازار آزادی ها محسوب میشدیم و نمیتونستیم دست بگذاریم. این در مورد مواد غذایی دیگه هم مثل روغن محسوب میشد. دولت نه اجازه ورود غیرخودی رو به فروش مواد غذایی در زنجیره مردم میداد و نه اجازه بالا بردن قیمت ها رو میداد.

از آنطرف ما هربار این وزارت صمت رو مشغول شکایت کردن از اپهایی مثل دیوار میدیدیم. اینها با فروش ماشین دست دوم و قیمت گذاری روی مسکن قیمت ها رو بالا میبردند. خیلی هم منحصر به فرد بودن. چراکه با اینکه به نوعی دانشگاهی و دانش پایه محسوب میشدن، استادهای دانشگاه و تیم های دانشجویی به تنهایی امکان مشابه سازی نداشتن. شاید به خاطر اینکه برای به دست گرفتن بازار به چیزی بیشتر از تخصص نیاز داشتن، و آنهم پولهای کشوری مثل آمریکا و کنگره آن بود.

عکس براتون میگذارم که ببینید یکی از تیم های همکار دیوار چطور داره با ماشین روی 50 هزار تومن میره:

چرا شکایت های وزارت صمت دولت سیزدهم برای محکوم کردن اپلیکیشن های مثل دیوار ره به جایی نبرد. یا چرا نیروی انتظامی که همان ابتدا اعلام میکرد اینها هستند که قیمت ها رو بالا میبرند، باز موفق نشد جلوی آنها رو بگیرند؟

چرا در رسانه هایی مثل تلویزیون به این موضوع ورود نمیکنند و پرداخته نمیشه؟ چرا باید جلوی چشمان ما پولهایمان یکی پس از دیگری حذف شوند و اینهمه آدم موفق نشه رد یکیشون رو بگیره؟ فقط کانال تلگرامی با ارز مملکت داره بازی میکنه؟!1

آیا به همین دلایل صندلی رئیسی خاردار بود که باید میرفت لب مرز بلکه با خارجی حرف بزنه و بعد هم سقوط کنه؟

دولت و مجلسی که انقدر ریزبین و تیزبینه که نگاه میکنه من دانشجو دارم پروژه ای از دوستم میگیرم که انجام بدم، ورود میکنه و خیلی قشنگ با اعلام در حد مقیاس جهانی میگه کار من کل.آه برداریه، اون موفق میشه دیگه حتی به دانشجو پروژه نده، بلکه من پولی به دست نیارم، اون وقت اینجا نمیتونه جلوی این کارشناسی کردن های قیمت بالا بالاتر رو بگیره. شاید هم اصلا شعارش همین تو رسانه ملی باشه و هی داره خودش میگه بالا بالا بالاتر و منظورش همین هی بالا کردن قیمت مسکن و خودروست و هدفی جز این نداره!


_______________

1- این جمله مشهور برنامه بالاتره که یکی از بخشهای تیتراژشه!

سناریو جنگی- حضور داعش

یک استراتژی حمله جنگنده های سمت رژیم صهیونیستی رو اوایل اکتبر، یعنی اول جنگ اسرائیل-غزه برای مشهد وبلاگ آه محتمل گرفتم. یک سناریوی دیگر رو اینجا می آرم.
اول یک توضیح بدم راجع به جنگ جهانی. جنگ که الآن احتمالا خیلی ها بدونن جهانیه. براتون هم توضیح میدم چطوری.
الآن نگاه کنید، ما هر بار به این stackxchange (محلی برای حرف زدن غیر کامپیوتری) سر میزدیم با خودمون میگفتیم فلسفه خداپرستیشون کو؟ سایتشون بیشتر حرف از این بود که پایان نامه ام رو چیکار کنمو چطوری نمره بگیرم و از این بازیها که تو دانشگاه های سمت ما راه انداخته ان. از هر چیز دیگری حرف میزدن به جز زن و شوهر و بچه.

راهکارهای زندگیشون کجاست؟ ماها مثلا تو نی نی سایت خیلی از این حرفا میزنیم. مثلا میگیم الآن در سطح خانواده بهم خیانت شده و یا مثلا امروز ابتکار عملم در پخت غذا چی بوده. درباره خواستگاری حرف میزنیم. یک اتحادی در این زمینه ها داریم. اونجا انتظار نداری از این حرف ها بزنن، و از این خبرها نیست. من قبلا (در حد 5-6 سال پیش) با یک دختری از اون ورها وبلاگی حرف میزدم میگفت خیلی راحت، اینجا برای ما فوتبال جهانی معنی نداره و فوتبال آمریکایی (یک فوتبال خشنه) تو بورسه. حالا من یک وبلاگی سطح پایین پیدا کرده بودم و عادی بنظر میرسید. مثل خودمون بودن انگار. این میگفت مثلا اولین باره جای گرمی مثل اونجا برف اومده (برعکس اینجا که برف کم شده) و مثلا میگفت دعا کرده.

از سمت آمریکا و سایتهای متحدالمرکزش الآن ارتقا پیدا کرده اند و در حد weapon (سلاح) و چطوری چیکارش کنیم دارن حرف میزنن؛ یعنی همینقدر مردمشون بدونن فعلا خوبه و راضین. دانشگاهش که اونطور، مردمش که داریم میبینیم.
از کانادا چطور؟ خب شما جریان تظاهرات نخست وزیرش رو سال 1401 در جریانات زن زندگی آزادی دیدین. اونجا باید فیلم هایی بسازن در حد هالیوود و وسترن با هدف تخریب آسیا و آفریقا تا آمریکا سر بمونه.
فعلا اینطوریه. تا ببینیم جریان چطوری پیش میره.
من یک چند روزه از آلودگی هوا مینویسم. رفتم این سایت waqi.info رو اون روز که تلویزیون هی النینو میکرد و هی میگفت آتشفشان ایسلند نگاه کردم. تمام ایستگاههای هواشناسی ایران تعطیل بود، شهرداری ها هم که داده هاشون رو بروز نمیکردن. هوا روغن داشت. بنظر می اومد اتفاقی در حد خرابکاری رخ داده و شده و حالا فکر میکنن اگر اطلاعرسانی عمومی نکنن دشمن قبل 22 بهمن (روز جمهوری اسلامی) به هدفش نمیرسه.
دیشب و دیروز خیلی خبر جنگ جهانی دست به دست میشد. اصلا تلویزیون افتاده بود مثل آژیر خطر روی سلام فرمانده. هی تکرار میکرد. قضیه چی بوده؟ قضیه اینه که مردم دارن درگیر میشن. شاهچراغ رو که یادتونه؟ قطعا باید یادتون باشه، چون دو سال پشت سرهم یک نقطه رو هی داشتن چریکی میزدن، به اسم داعش. یک دویست نفری هم که چند روز پیش در جریان کاروان راهیان نور به سمت مقبره حاج قاسم سلیمانی مردم رو شهید کردن و گفتن کار خودشونه.
آمریکا تو منطقه است، و ما بیخود فعلا کاممون رو شیرین میکنیم که مثلا پایگاه نفوذ حمله اونها رو زدیم. اینها کارشون تربیت داعش چند ملتیه و میفرستنشون بین مردم. یعنی قشنگ حالت گروگان گیری در حد جنگ میشه این منطقه، با چند نفر؟ با عده محدودی، ولی تعداد سلاح های بالایی.
مواد لازم از سمت دشمن
هدف: مردم
ابزار: سلاح های جنگی مثل دودزا، تفنگ (هفتتیر، کلاشینکف و هر چه که بیشتر بکشد)

مواد لازم از سمت ما
چند تا بتادین و کمک های اولیه این ور اون ور بگذاریم. چرا؟ تو همون جریان کاروان راهیان نور تلویزیون نشون داد؛ بیمارستان های کرمان آماده باش بودن و با یکی از کادر درمان که مصاحبه کردن گفتن ما میدونستیم و آماده بودیم.
بله، میدونستن این اتفاق می افته و آماده باش بودن.
حالا هم همینطوره، بیمارستانهای ما آماده باش هستن و حتی خودمون.
حالا من میخوام که شما رو آماده کنم.
سلاح چی داریم؟ مگر میدونیم داعشی که با هلی کوپتر فرستادن اینجا چطور میخواد با ما درگیر بشه؟
فرض کنید که رفتیم همایش. یک چند نفری شده ایم و نگاه میکنیم عه داعش با سلاح هایش افتاده دنبالمون. قبلش هم در جریان همایش کادر درمان همیشه در صحنه با خبر بودن.
حالا ما باید چی کار کنیم؟ هیچ، بین نیروهای جنگی که سلاح به دستن، قرار میگیریم و هربار نگاه میکنیم سپر بلا نشیم؛ تعقیب و گریز تا رهایی کامل از دشمن که مثلا الآن اسمش داعشه.
اونطرف، دشمن میخواد بیشتر بکشد دیگه. نیروهای جنگی ما هی باید سناریو عوض کنند. اونها مثلا ماها که غیرنظامی هستیم رو حفاظت میکنند و هدایت میکنن به امن ترین مکان نزدیک ممکن. درسشون بوده و بلدن. مکان بعدی ما پناه بردن به مدرسه است و یا مثلا بیمارستان. دشمن هم همین رو از قبل حدس میزده و بارها در پادگانهای شبیه سازی شده آمریکایی تمرین کرده. ما میریم مدرسه مثلا که اونجا قایم بشیم و پناه ببریم. مدرسه معمولا این خوبی رو داره که یک مکان جا دار، و دو طبقه است که از بالای پنجره میتونیم دید داشته باشیم. یک چند نفری رو میزنیم و شاید خسته میشیم. و شاید هم فکر میکنیم که حالا که طبقه دو ساختمونیم احتمال حمله نیست و دیگر نیازی به گریز نیست. نگو آرامش قبل از طوفانه. حالا چی بشه اتفاقی عین این فیلمهای خارجی بفهمیم که مثلا دشمن که یکی موبوره، یکی مال این کشوره، یکی مال کشور دیگه است رو الآن زدن دستش رو شکستن، باز داره جا عوض میکنه و حدس میزنه مکان بعدی استقرار ما بعد از گریز کجاست که اینجا اگر یکی دو تا نیرو گذاشت، بره اونجا کمین کنه.

الآن وضعیت اینطوریه. حالا فعلا میگم تا ببینیم بعد چی میشه.