یک عکسی هست درباره پوشش محلی مردان و زنان ایرانی. من خودم تا همین چند وقت پیش داشتمش. به واقعی و جاری بودن پوشش مرد وسطی توی عکس شک کردم و به همان دلیل هم عکس رو حذف کردم. الان جستجو میزنم بخش خبری و راحت کلی خبرگزاری میبینم که دارند از فقط همون یک عکس استفاده میکنند!
آخه چرا اینقدر فقر محتوا؟!
یادمه همین دوسال پیش، سال ۱۴۰۱، که قضیه مهسا امینی داغ شده بود رسانه ها و خبرگزاری های ما راه افتاده بودند تو بازار و از هرکس بیشتر لخت کرده بود فیلم میگرفتند. اصلا من از طریق همین دوربین صدا و سیما دختران سوتین پوش رو در حرمسراها، ببخشید، پاساژهای تهرانی دیدم!
برین بگردید و از پسران و مردان ایرانی که پوشش محلی منطقه خودشون رو میپوشند هم فیلم بگیرین. جنس لباس رو نشون بدین. همون دوختی که تو تن دیده میشه رو فیلم بگیرین. آنجا که در طول روز راه میروند رو فیلم بگیرین و محل را نشان بدهید. نشان بدهید بازاره، حرمه کجاست؟ لااقل نشون بدهید که طرز لباس پوشیدن مردم و اقوام مختلف در ایران در برخی مناطق عادیه و هنوز هم با همین پوشش راهی حرم امام رضا میشن. حتی نشون بدهید که فیلم گرفتن از پوشش مردم هم برای شما یک امر عادیه و فقط وقتی شورش و کف خیابان خوابیدن میشه نمیرید که برین سراغ لباس ملت و مخصوصاً دختران و زنان رو بگیرین.
در شرایطی که در کشورهای خارجی ما از دو کلمه جمهوریخواه و دموکرات استفاده میکنیم در ایران از دو کلمه سلطنت طلب و انقلابی باید استفاده کنیم.
دیگه گذشت اون زمان که بگن که فاصله بین اصولگراها و اصلاح طلبها زیاد شد. این فاصله به قدری زیاد شده که باید بگیم فاصله بین انقلابیها و سلطنت طلبها زیاد شد. خبری از اصولگرا و اصلاح طلب نیست آنچه که باقی مونده انقلابی بودن و یا سلطنت طلب بودن هست. در نوع دیگری از دستهبندی، دو دسته اسلامی و غیر اسلامی در ایران باقی مانده است. طرف روسری نمیپوشه و معتقده هنوز مسلمونه، ولی کم کم گوشت خوکم براش عادی بشه خودشم قبول میکنه که نمیخواد اسلامی بمونه.
مثالم برای ذکر این فاصله، همون ماجرای جمشید شارمهده که سلطنتی بود و ما اصلاً نفهمیدیم که بالاخره حکم اعدامش اجرا شد یا نه. فقط همون حوالی اجرای حکمش بود که سران فتنه دنیا از جمله آلمان و آمریکا داشتن پیغام جمشید شارمهد آزاد کنید سر میدادند. طولی نکشید که ما دیدیم رئیس جمهورمون شهید شد.
رئیس جمهور ما (شهید جمهور رئیسی) شهید شد و بعدم گفتن که به دلیل سنگینی بارش این اتفاق افتاده و حالا ما منتظریم ببینیم که بار بقیه دیگه چه جوری میخواد سنگین بشه.
به عکس زیر نگاه کنید. در یک عکس دو نفر نشسته اند: دکتر مصدق و آیت الله کاشانی.
آیا استثنایی که امروز اتفاق افتاده شبیه این نیست که این بار بخواهند دکترش رو نگه دارند و آیت اللهش رو حذف کنند؟
یعنی کودتای 28 مرداد توسط آمریکا یک بار انجام شد و اشتباهاتی داشت. این اشتباهات منجربه انقلاب اسلامی شد. حالا اشتباه از کجا بوده؟ از انتخاب مهره حذفی بوده. در عمل میبینیم:
حتی یکجای دیگه به تحلیل خود شهید رئیسی سپاه اگر سال 1332 بود، کودتای 28 مرداد اتفاق نمی افتاد. حال جالب اینکه امسال سپاه بود و شبیهش اتفاق افتاد. فقط میتونیم انتقام بگیریم، در حالیکه سپاه ضعیفه و بارهامون سنگین.
از جمله سنگینی بارها مثلاً همین قطع مستمری ۱۳۰۰۰ مستمری بگیری بهزیستی هست. فکرشو بکنید آبان سال ۱۴۰۱ که داشتن به خاطر ژینا و مهسا امینی شورش میکردند، ما شاهد پخش اخبار ۳۰ درصد افزایش مستمری مستمری بگیران بهزیستی بودیم. حالا شهریور ۱۴۰۳ هست و هنوز ۳۰ روز از استقرار حکومت پزشکیان نگذشته خبر همین طوری پخش شده که ۱۳ هزار مستمری بگیر حقوقشون کم شده.
همین طوری پیش بریم کم کم میبینیم یارانهها هم در حالی قطع شدن که اصل درآمد 30 درصد مردم از اجاره است. کم کم میبینیم که تا ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ خیلی اتفاقهای استثنایی افتاده که فقط ما رو یاد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میندازه که دولت مصدق کنار رفت و حکومت شاهنشاهی پهلوی ادامه یافت. آن سالها، قبلش هم و همزمانش دولت ایران شاهنشاهی بود. شاه پهلوی که مطلوب آمریکا بود از آمریکا فرمانبری میکرد، ولی مصدق میخواست کمی مردم ایران هم سود ببرند.
دولت شهید رجایی به دست عوامل مستقیم آمریکا حذف شد. پس از آن با چند استثنای معجزه گونه و در حالی که جمعیت جوانی داشتیم، ما توانستیم دولت های مستقل در چهارچوب انقلاب اسلامی شکل دهیم.
آنچه که امروز در حال رخ دادنه، خوشبینانه اش اینهاست که گفتم. چیزی در آینده که خیلی هم دور نیست و شرایط رو کاملا تغییر میده، مساله فلسطینه. زمانیکه بتونیم به اسناد تل آویو دسترسی پیدا کنیم. به سمتی میریم که واقعا مسلمان از غیرآن مشخص بشه، و مردم ایران اگر بخواهند زنده بمانند انتخاب خواهند کرد که مسلمان باشند، مگر اینکه مثل خیلی های امروز، انتخاب کنند تابعیت ایرانی خود را لغو کنند.
آزمون استخدامی متمرکز سال ۱۴۰۱ بود و پس از سالها فکر میکردم میتونم کار متناسب خودم پیدا کنم، مرحله تئوری آزمون رو قبول شده بودم و وارد مرحله مصاحبه پس از ارائه مدارک لازم شده بودم. یک چند ماهی این وسط زمان گذشته بود. روز مصاحبه، مصاحبه گر آزمون میخواست بهونه برای رد کردنم پیدا کنه چون رزومه ام خیلی قوی تر از رقیبم بود، و بقدری سوال پیچم کرده بودند که حتی کارمندشون تعجب کرده بود که چرا انقدر مصاحبه با من طولانی شده است. بین دو نفر دکتری یک نفر رو میخواستند، اونهم با کلی دبدبه و کبکبه بعنوان کارشناس. یعنی ما دکتری داشتیم، ولی کارشناس میخواستن قبولمون کنن.
در یک اتاق جدا، قبل از مصاحبه فنی پیرمردی همراه با کارمند جوان که کنارش نشسته بود، جلوی دوربین ازم پرسید، آیا از اونهایی هستی که فکر میکنه بهش الهام میشه؟ من گفتم غده صنوبری توانایی دریافت امواج از اطراف رو داره. گفت عقاید دکارت رو هم داریم. حالا بریم درباره دکارت بخونیم نوشته مقر اصلی روح غده صنوبریه. لابد من باید میگفتم از اونهایی نیستم که خودم تصمیم میگیرم! یک جای دیگه گفتم من به دین و مذهب اعتقاد دارم. او هم در جواب یک جای دیگه گفت علم الهدی پولت رو میده؟
مصاحبه خط به خط سوال و جواب نبود. کلیتش رو اینجا مینویسم:
تو که مذهبی و مشهدی هستی تاحالا چقدر از علم الهدی پول گرفتی؟
من از اوج بی پولی رفته ام صد مرحله آزمون استخدامی رو طی کنم. بعد دیدم لازمه از دین و عالم دینی دفاع کنم و پیه رد شدنم در آزمون رو به تنم بمالم. پس از مصاحبه با تاخیر فراوان، آنقدر که خود سازمان سنجش اعلام کند، و نه مصاحبه گران، من رد شدم.
اون موقع هنوز شهید رئیسی زنده بود، و یک سال هم از استقرارش در راس نظام گذشته بود. من در وبلاگ آه، دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد، هم مطلب مشابهی رو نوشتم.
در آن زمان، چون مجری برگزاری آزمون استخدامی سازمان سنجش بود، اعتراضی رو نسبت به آن سازمان اعلام کردم که اعتراض رد شد و کسی هم مواخذه نشد. دولتی ها بی بدیلند.
سال ۹۷ یعنی نیمه دور دوم دولت روحانی که شصت تن طلا گم شده بود، و قبل از شرکت در آزمون استخدامی 1401، جای خاله ام و فامیل رفته بودم. اونم میگفت خود دایی شهیدت نتوانسته حقش را از اینها بگیره، چه برسه به تو. آخرش دیدیم که اگر خود علم الهدی، امام جمعه مشهد، شهید نشد دامادش در اوج قدرت در راس دولت شهید شد.
از آن موقع تا کنون حقی ادا نشد، و هدف قرار گرفتن نظام و دین و دین داران، از عوامل بهبود شرایط موجود نیست، و بلکه برعکسه.
علم الهدی از مخالفان برگزاری کنسرت در مشهد بود. مخالفتی که امروز به این نتیجه میرسیم که راه ما را از راه کسانیکه با شعار زن زندگی آزادی خود را سال ۱۴۰۱ لخت کردند، جدا میکند.
سال ۱۴۰۱ که در جریانات ژینا و یا بعبارتی رمز مهسا امینی حد و حدودها و حرمتها شکسته شد. معلوم شد اگر ما کوتاه می آمدیم اینها قرار بوده در جاهایی مثل کنسرت های مجوز دار خودشان را لخت کنند. و ما هم با عادی سازی حضورشون رو بین خودمون بپذیریم.
یک جای دیگه، من اخبار علم الهدی رو دنبال نمیکنم، همین چند روز پیش تیتر خبری خوندم علم الهدی گفته مشهد شهر شادمان ساز نباید باشد. یا تیتر زده مشهد جای تفریح شادمان ساز نیست. کلی حرف زده این امام جمعه و این سر کلام برای گزارشگران خبری مهم شده. تیترهای خبری دیگه، که مثلا بیشتر مسالمت آمیز بودن اینه:
«اگر انگیزه گردشگر تفریحات شادمان ساز باشد به مشهد نمیآید»
این تیتر، درست ترین تیتری هست که بهش میشه انتساب داد. حالا برین مطالب اظهاری رو بخونید. کلا یک جمله خبری، این رو گفته و گفته که ما گردشگران زیادی داریم که برای دیدن حرم امام رضا، و صرفا برای آن می آیند و این یک تیتر بزرگ شده. کلیات مطلبش درباره شاهنامه فردوسی و توس بوده، و اونوقت گزارشگران خبری به اتفاق به این موضوع تفریح و شادمانسازی پرداخته اند. گو اینکه علم الهدی، خودش امام رضا رو شهید کرده که ما بیاییم اینجا برایش. یا الآن این وضع مشهد اینه، تقصیر علم الهداست.
توی خبرنگار به جای اینکه هی بگیری ما رو تحقیر کنی، بیا اونچیزی که داریم را رو کن. تیتر بزن شاهنامه مشهد. عنوان بده شاهنامه فردوسی. برای اینکه اون شاهنامه رو ببری بالا حتما باید علم الهدی رو بیاری پایین؟! ماها رو باید تحقیر کنی؟!
اونجا دیگه علم الهدی هم نمیتونست چیزی بهشون بگه، منکه نتونستم از علم الهدی پولی بگیرم ولی دلیل نمیشه اگر حرف حقی زد خودمو بندازم بین اونایی که تو جمهوری اسلامی استخدام شدن و ضد اسلام حرف میزنند. حق شاید مظلوم بشه ولی پیروزی دست حقه، درسته که فعلا علم الهدی حتی نتوانست دامادش را در اوج قدرت از تیررس اینها حفظ کند.
دایی شهیدم هم نتوانست حقش را از اینها بگیرد. قطعا ما اینها را حساب میکنیم و میشماریم. مطمئن باشید که به این راحتی ها اجازه نمیدهیم حق و حقوق مان ضایع شود.