Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers
Hello Abroad

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

خوشرقصی خیانت است

در محیط کاری‌ام، نمونه‌های متعددی از این رفتار دیده‌ام؛ به‌ویژه تازه‌واردانی که در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» برای جلب توجه، گاه حجاب خود را رها می‌کردند و وانمود می‌نمودند از مردم هستند، اما در ادامه همان افراد برای گرفتن امتیاز از مدیران و صاحبان قدرت، به انواع نمایش‌ها و حرکات ریاکارانه روی می‌آوردند.

زنی را به یاد دارم که تازه عروس بود و در محیط کار، با حرکات و رفتارهای زننده سعی داشت خود را به مدیر نزدیک کند، حتی مقابل دوربین‌ها اندامش را به‌طور اغراق‌آمیز به نمایش می‌گذاشت تا نگاه‌ها را جلب کند. جالب آنکه همین فرد وقتی در جمع ما بود از حرم رفتن، هفده رکعت نماز واجب و تعهد دینی صحبت می‌کرد تا خودش را عادی تر و بلکه همراه ما جلوه دهد.

این همان نفاق است: به ظاهر با شما، اما در باطن در خدمت منافع فردی و پیشبرد اهداف دیگر. کسی که در برابر جمع فحش می‌دهد و اهانت می‌کند، اما وقتی به خطر از دست دادن موقعیت برسد، از در عذرخواهی و تملق وارد می‌شود. این را برخی «زرنگی» می‌دانند، اما به باور من خوش‌رقصی است، و خوش‌رقصی یعنی خیانت.

در سیاست هم همین رفتار دیده می‌شود. نمونه‌اش همین آقای بخشایش اردستانی، نماینده اردستان در کمیسیون امنیت ملی مجلس. او می‌گوید اگر با آمریکا وارد مذاکره نشویم، به ما حمله خواهد کرد.
اما در چه زمانی این حرف را می‌زند؟ در شرایطی که آمریکا و اسرائیل با حملات متعدد و بمباران تاسیسات حساس ما، دانشمندان‌مان را هدف قرار داده‌اند و به‌طور مستقیم تهدید کرده‌اند که هیچ چیز برای مذاکره باقی نگذاشته‌اند. ده‌ها نفر از نیروهای ارتشی، سپاهی و دانشمندان شهید شده‌اند، و نزدیک به هزار نفر از مردم عادی قربانی این تجاوزات شده‌اند.
آقای بخشایش چطور در چنین موقعیتی هنوز از مذاکره و عقب‌نشینی حرف می‌زند؟ آیا چیزی از ایران کم دارد یا وعده تضمین آینده خودش و خانواده‌اش در غرب را گرفته؟
شاید دختری داشته باشد که در همین موج «زن، زندگی، آزادی» بدون حجاب شده و حالا به خاطر اوست که از مخالفت با اجرای قانون حجاب کوتاه آمده و به دنبال رضایت دشمنان کشور رفته است.
وقتی فردی در جایگاه مهمی مثل کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران نشسته باشد، باید منافع مردم ایران را بر منافع شخصی یا خانوادگی خود مقدم بداند، نه این‌که با رفتارهای متزلزل و خوش‌رقصانه برای دشمنان کشور، امنیت ملی را قربانی کند.
این همان خوش‌رقصی است که در نهایت خیانت به مردم به شمار می‌آید — چه در اداره، چه در سیاست، چه در فرهنگ.


__________________

In my workplace, I have seen numerous examples of this behavior; especially newcomers who, during the “Women, Life, Freedom” protests, sometimes took off their hijab and pretended to be from the people to attract attention, but then the same people resorted to all kinds of hypocritical shows and gestures to gain favor from managers and those in power.

I remember a newlywed woman who tried to get closer to her manager at work with obscene gestures and behaviors, even showing off her body in front of the cameras in an exaggerated way to attract attention. Interestingly, when this same person was with us, she would talk about going to the shrine, praying the seventeen rak’ahs of obligatory prayer, and making religious commitments to make herself appear more normal and even with us.

This is the same hypocrisy: on the surface, with you, but inwardly serving personal interests and advancing other goals. Someone who curses and insults in front of a crowd, but when he is in danger of losing his position, he comes in through the door of apology and flattery. Some consider this to be “cleverness,” but I believe it is good dancing, and good dancing means betrayal.

The same behavior is seen in politics. An example of this is Mr. Bakhshish Ardestani, the representative of Ardestani on the National Security Commission of the Parliament. He says that if we do not enter into negotiations with the United States, he will attack us.
But when does he say this? In a situation where the United States and Israel have targeted our scientists with numerous attacks and bombardments of our sensitive facilities and have directly threatened that they have left nothing for negotiations. Dozens of military, army and scientists have been martyred, and nearly a thousand ordinary people have been victims of these aggressions.
How can Mr. Bakhshish still talk about negotiations and retreat in such a situation? Is there something missing from Iran or has she taken the promise of securing her and her family’s future in the West?
Perhaps she has a daughter who, in the same wave of “Women, Life, Freedom,” has become unhijabed, and now it is because of her that she has stopped opposing the implementation of the hijab law and sought the satisfaction of the country’s enemies.
When someone sits in an important position like the National Security Commission of the Iranian Parliament, they should prioritize the interests of the Iranian people over their personal or family interests, not sacrifice national security with shaky and graceful behavior for the country’s enemies.
This is the gracefulness that ultimately counts as betrayal of the people — whether in administration, politics, or culture.

توهم فزاینده بعضی ها

امروز صبح که داشتم میومدم جای میدون نزدیک حرم یه پسری رو با چمدونش که معلوم بود مسافر از شهر دیگه‌ایه دیدم. پسر موهاشو از پشت دو دور بسته بود و قشنگ معلوم بود که انتظار داره همه زنا هم همینطوری موهاشونو ببندند. 

رسیدیم به سر خیابون‌. به نظر میومد که شال گردن یک نفر گوشه‌ای افتاده. من دقت نکردم ولی قشنگ از پشت سر داشتم پسر رو می‌دیدم. پسر طوری به اون شال گردن و محیط اطرافش نگاه می‌کرد انگار که شورشی شده، و مردم روی زمین همه پهن شدن. بعد یکی اومده سریع همه رو جمع کرده. صحنه تموم شده و همه چیز عادی اتفاق افتاده.

گفتم اینو اینجوریه هر وقت یک پروپاگاندایی این آمریکایی می‌ذاره ا هدف باور می‌کنند. باورشونو طوری نشون اطرافیان میدن که حتی اگر پشت سرش هم باشی حس کنی اون داره چی بهت میگه.

دیگه گذشت و بعد از ظهر شد. بعد از ظهر چند تا مرد اومدن جای زنها نشستن. به نظرم از اتباع خارجی بودند و هویتشون شاید ازبک یا افغانی بود. یکیشون به اون یکی اشاره می‌کرد که سوار شیم نشیم چیکار کنیم؟ بالاخره جزو آخرین نفرات سوار شدند.

همونجا یکیشون گفت که من کمرم درد می‌کنه دختر جلویی رو بلند کرد گفت من به جای تو می‌شینم. اتوبوس شلوغ بود شایدم بو میومد یکی از مردا هم اومد پنجره رو باز کرد. بعد از اینکه ون مرد از اتوبوس پیاده شد و هوا هم دیگه داشت سرد می‌شد من پنجره رو بستم. دوباره یه مرد دیگه از اون طرف پنجره دیگه‌ای رو باز کرد.

ما که اصرار نداشتیم.

حالا اومدم خونه باز از زبان یگری می‌شنوم که میگن صبح شورش بوده. حالا یا صبح بوده یا یک جریانی که هم اون از پشت بسته می‌دونست همین دختری که می‌گفت هیجان انگیز بوده. می‌گفت ریختند سرش، همش می‌زدن تو سرش، سه تا از اون احمق‌ها هم از خودشون، سه تا پسر اومده بودن و قال می‌کردن. انگار جلوی دانشگاه بوده و یه چیز خیلی کوتاهی هم بوده، چون هیچ خبری از هیچ کسی نبود و ظرف یه دقیقه تموم شده بود. ولی این دخترا و امثالش داشتن با هندزفری‌هایی که توی گوششون بود در حالی که چشاشون هی اینور اونور می‌گردید تند تند خبر منتشر می‌کردند. 

من اینجا مطالب رو می‌نویسم و یک دونه کامنت برام نمیاد. اون وقت دختره اومده وبلاگ نوشته و میگه من تا انتقاد کردم کلی آدم اومدن جوابمو بدهند. من البته هیچ کامنت رو تقریباً بدون جواب نمی‌ذارم اغلب رو هم تایید می‌زنم عجیبه که برام اینقدر بعضی ها برعکس صحبت می‌کنند.

بعدا اضافه کرد: با هم تقسیم کار کردن. از اون طرف دولت که ادامه دولت روحانیه، دوباره شروع کردند به گفتن کلماتی مثل قشر آسیب پذیر، مستضعف و غیره. عارف، معاون اول پزشکیان، گفته که اینها رو به شدت مراقبت می‌کنیم.

دور قبلی که این کلمات رو استفاده می‌کردند فقیرتر می‌شدیم. مثلا قیمت مسکن جهش پیدا میکرد و هر خانواده جوانی که پول تو بانک مسکن گذاشته بود ناتوان از خرید خانه و مسکن میشد. وقتی رسانه ها می‌پرسیدند که چرا با افزایش قیمت مسکن باید فاصله طبقاتی زیاد شود؟ از اون طرف آقای اسلامی به عنوان وزیر راه و شهرسازی دولت روحانی، برای حل مشکل مسکن می‌اومد جلوی دوربین و می‌گفت قشار مستضعف و آسیب‌پذیر برای دریافت مسکن به کمیته امداد مراجعه کنند. کلا راه حلش هم کمیته امدادی بود. کمیته امداد بیشتر نقش حمایتی ایفا می‌کند.

فقط در دولت بعدی، رئیسی شهید، این کلمات کم و کمتر استفاده شد و هنگام انتقاد به دولت روحانی به شدت استفاده از این کلمات اشاره شد. در واقع انگار دولت کار معکوسی انجام میده و هرجا کلمات مستضعف و آسیب‌پذیر رو وارد می‌کنه باید انتظار داشته باشیم که قراره اتفاق بدی برای این دسته بیفته.