Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

Hello Abroad

This Weblog is for Foreingers

شمارش معکوس قطع حقوق مردمی

در شرایطی که در کشورهای خارجی ما از دو کلمه جمهوری‌خواه و دموکرات استفاده می‌کنیم در ایران از دو کلمه سلطنت طلب و انقلابی باید استفاده کنیم.

دیگه گذشت اون زمان که بگن که فاصله بین اصولگراها و اصلاح طلب‌ها زیاد شد. این فاصله به قدری زیاد شده که باید بگیم فاصله بین انقلابی‌ها و سلطنت طلب‌ها زیاد شد. خبری از اصولگرا و اصلاح طلب نیست آنچه که باقی مونده انقلابی بودن و یا سلطنت طلب بودن هست. در نوع دیگری از دسته‌بندی، دو دسته اسلامی و غیر اسلامی در ایران باقی مانده است. طرف روسری نمی‌پوشه و معتقده هنوز مسلمونه، ولی کم کم گوشت خوکم براش عادی بشه خودشم قبول می‌کنه که نمی‌خواد اسلامی بمونه.

مثالم برای ذکر این فاصله، همون ماجرای جمشید شارمهده که سلطنتی بود و ما اصلاً نفهمیدیم که بالاخره حکم اعدامش اجرا شد یا نه. فقط همون حوالی اجرای حکمش بود که سران فتنه دنیا از جمله آلمان و آمریکا داشتن پیغام جمشید شارمهد آزاد کنید سر می‌دادند. طولی نکشید که ما دیدیم رئیس جمهورمون شهید شد.

رئیس جمهور ما (شهید جمهور رئیسی) شهید شد و بعدم گفتن که به دلیل سنگینی بارش این اتفاق افتاده و حالا ما منتظریم ببینیم که بار بقیه دیگه چه جوری می‌خواد سنگین بشه.

به عکس زیر نگاه کنید. در یک عکس دو نفر نشسته اند: دکتر مصدق و آیت الله کاشانی.

آیا استثنایی که امروز اتفاق افتاده شبیه این نیست که این بار بخواهند دکترش رو نگه دارند و آیت اللهش رو حذف کنند؟

یعنی کودتای 28 مرداد توسط آمریکا یک بار انجام شد و اشتباهاتی داشت. این اشتباهات منجربه انقلاب اسلامی شد. حالا اشتباه از کجا بوده؟ از انتخاب مهره حذفی بوده. در عمل میبینیم:

حتی یکجای دیگه به تحلیل خود شهید رئیسی سپاه اگر سال 1332 بود، کودتای 28 مرداد اتفاق نمی افتاد. حال جالب اینکه امسال سپاه بود و شبیهش اتفاق افتاد. فقط میتونیم انتقام بگیریم، در حالیکه سپاه ضعیفه و بارهامون سنگین.

از جمله سنگینی بارها مثلاً همین قطع مستمری ۱۳۰۰۰ مستمری بگیری بهزیستی هست. فکرشو بکنید آبان سال ۱۴۰۱ که داشتن به خاطر ژینا و مهسا امینی شورش می‌کردند، ما شاهد پخش اخبار ۳۰ درصد افزایش مستمری مستمری بگیران بهزیستی بودیم. حالا شهریور ۱۴۰۳ هست و هنوز ۳۰ روز از استقرار حکومت پزشکیان نگذشته خبر همین طوری پخش شده که ۱۳ هزار مستمری بگیر حقوقشون کم شده.

همین طوری پیش بریم کم کم می‌بینیم یارانه‌ها هم در حالی قطع شدن که اصل درآمد 30 درصد مردم از اجاره است. کم کم می‌بینیم که تا ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ خیلی اتفاقهای استثنایی افتاده که فقط ما رو یاد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میندازه که دولت مصدق کنار رفت و حکومت شاهنشاهی پهلوی ادامه یافت. آن سال‌ها، قبلش هم و همزمانش دولت ایران شاهنشاهی بود. شاه پهلوی که مطلوب آمریکا بود از آمریکا فرمانبری میکرد، ولی مصدق می‌خواست کمی مردم ایران هم سود ببرند.

دولت شهید رجایی به دست عوامل مستقیم آمریکا حذف شد. پس از آن با چند استثنای معجزه گونه و در حالی که جمعیت جوانی داشتیم، ما توانستیم دولت های مستقل در چهارچوب انقلاب اسلامی شکل دهیم.

 آنچه که امروز در حال رخ دادنه، خوشبینانه اش اینهاست که گفتم. چیزی در آینده که خیلی هم دور نیست و شرایط رو کاملا تغییر میده، مساله فلسطینه. زمانیکه بتونیم به اسناد تل آویو دسترسی پیدا کنیم. به سمتی میریم که واقعا مسلمان از غیرآن مشخص بشه، و مردم ایران اگر بخواهند زنده بمانند انتخاب خواهند کرد که مسلمان باشند، مگر اینکه مثل خیلی های امروز، انتخاب کنند تابعیت ایرانی خود را لغو کنند.

اولویت یک امروز کشور را چه چیزی و یا چه کسی تعیین میکند؟

خبرگزاری های خارجی با زنهای مایو پوشیده اخبار را پوشش دادند:

اعتراض پرستاران در سطح وبلاگ نویسی و خبرگزاری های خارجی

تا همین چند روز پیش که رئیسی زنده بود و برآمده از جامعه معلمی، دانشجو معلم ها و معلم ها اعتراضات به حقشان بلند بود، حالا نوبت پرستار است. جالب اینکه پزشکان با اینهمه حقوق گزاف و حق ویزیتهای بالاشون پشت این پرستارها رو گرفته اند و گفتن اگر سه قوای کشوری حقوق ما رو کامل تر نده اعتصاب میکنیم.

خب بکنید.

دندونهامون رو بازم نمیاریم جای شما ایمپلنت کنید. خیلی گرون باهامون حساب میکنید. برین همون دندون هری پاتر رو ایمپلنت کنید، اگر راست میگین.

ما اینجا رو مرز نشستیم و هر روز داریم تجمع میکنیم با ماسک‌های بردهان گذاشته بابت ریزگردهای گرد و غبار ناشی از تغییر کاربری باغات به زمین های کشاورزی کشور خودمون و همسایه، اونوقت اینها بدون ماسک از رفاه کامل و رئیس جمهور پزشکیان پزشک زاده صداشون گوش آسمون رو کر کرده.

دیروز اعتراض معلمان، امروز اعتراض پزشکان و پرستاران، فردا رئیس جمهور از بین چه کسانی انتخاب میشه تا کل قوای کشور بسیج بشن برای پاسخگویی همه خواسته های به حقشان؟

مثلا پزشکیان داره می‌ره تو جمع پزشکها عکس بگیره که یک باره بارش سنگین میشه و تق رئیس جمهور بعدی میشه یک نظامی؟

اونوقت همه خواسته های به حق نیروهای مسلح نیاز کل قوای کشوری و لشگری میشه

یا نه، مثلا تق، و این بار کی می آید روی کار؟ یک بازیگر؟ مثلا ترامپ خوبه؟ تو آمریکا که مد هست این نوع انتخاب. رئیس جمهور بعدی یک مهندس میشد چی میشد! 

نیازهای مهندسین عزیز اونوقت اولویت یک کشور میشد؟ البته مهندس ها هم باید ماسک بزنند، چون فقط کادر درمان محترم با هر روز واکسن زدن خودشون رو بیمه میکنند یه وقت تو تجمع‌ها کرونا نگیرند. ماها در واقع با بزرگترین دروغ قرن، یعنی اعلام کرونا، ماسک زدیم و حالا در ادامه دروغ میگیم که نیاز کشور گرمایش زمین، احتمال جنگ قریب الوقوع، برطرف کردن کم آبی شهرها، مبارزه با تغییر کاربری، زمین‌خواری و دریاخواریه.

راستی، آیا ممکنه کسی از جامعه کشاورزی باقی مانده باشه تا رئیس جمهور بعدی از بین آنان انتخاب شود و خواسته های به حق کشاورزان اولویت یک کشوری و لشگری شود؟!

یا نه؟ کاست انتخاب رئیس جمهوری فقط از بین گروه خاصی هست؟

عدم موافقت علم الهدی با برگزاری کنسرت مشهد، نعمت الهی بود

آزمون استخدامی متمرکز سال ۱۴۰۱ بود و پس از سالها فکر میکردم میتونم کار متناسب خودم پیدا کنم، مرحله تئوری آزمون رو قبول شده بودم و وارد مرحله مصاحبه پس از ارائه مدارک لازم شده بودم. یک چند ماهی این وسط زمان گذشته بود. روز مصاحبه، مصاحبه گر آزمون میخواست بهونه برای رد کردنم پیدا کنه چون رزومه ام خیلی قوی تر از رقیبم بود، و بقدری سوال پیچم کرده بودند که حتی کارمندشون تعجب کرده بود که چرا انقدر مصاحبه با من طولانی شده است. بین دو نفر دکتری یک نفر رو میخواستند، اونهم با کلی دبدبه و کبکبه بعنوان کارشناس. یعنی ما دکتری داشتیم، ولی کارشناس میخواستن قبولمون کنن.

در یک اتاق جدا، قبل از مصاحبه فنی پیرمردی همراه با کارمند جوان که کنارش نشسته بود، جلوی دوربین  ازم پرسید، آیا از اونهایی هستی که فکر میکنه بهش الهام میشه؟ من گفتم غده صنوبری توانایی دریافت امواج از اطراف رو داره. گفت عقاید دکارت رو هم داریم. حالا بریم درباره دکارت بخونیم نوشته مقر اصلی روح غده صنوبریه. لابد من باید میگفتم از اونهایی نیستم که خودم تصمیم میگیرم! یک جای دیگه گفتم من به دین و مذهب اعتقاد دارم. او هم در جواب یک جای دیگه گفت علم الهدی پولت رو میده؟

مصاحبه خط به خط سوال و جواب نبود. کلیتش رو اینجا مینویسم:

تو که مذهبی و مشهدی هستی تاحالا چقدر از علم الهدی پول گرفتی؟

من از اوج بی پولی رفته ام صد مرحله آزمون استخدامی رو طی کنم. بعد دیدم لازمه از دین و عالم دینی دفاع کنم و پیه رد شدنم در آزمون رو به تنم بمالم. پس از مصاحبه با تاخیر فراوان، آنقدر که خود سازمان سنجش اعلام کند، و نه مصاحبه گران، من رد شدم. 

اون موقع هنوز شهید رئیسی زنده بود، و یک سال هم از استقرارش در راس نظام گذشته بود. من در وبلاگ آه، دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد، هم مطلب مشابهی رو نوشتم.

در آن زمان، چون مجری برگزاری آزمون استخدامی سازمان سنجش بود، اعتراضی رو نسبت به آن سازمان اعلام کردم که اعتراض رد شد و کسی هم مواخذه نشد. دولتی ها بی بدیلند.

سال ۹۷ یعنی نیمه دور دوم دولت روحانی که شصت تن طلا گم شده بود، و قبل از شرکت در آزمون استخدامی 1401، جای خاله ام و فامیل رفته بودم. اونم می‌گفت خود دایی شهیدت نتوانسته حقش را از اینها بگیره، چه برسه به تو. آخرش دیدیم که اگر خود علم الهدی، امام جمعه مشهد، شهید نشد دامادش در اوج قدرت در راس دولت شهید شد.

از آن موقع تا کنون حقی ادا نشد، و هدف قرار گرفتن نظام و دین و دین داران، از عوامل بهبود شرایط موجود نیست، و بلکه برعکسه.

علم الهدی از مخالفان برگزاری کنسرت در مشهد بود. مخالفتی که امروز به این نتیجه میرسیم که راه ما را از راه کسانیکه با شعار زن زندگی آزادی خود را سال ۱۴۰۱ لخت کردند، جدا میکند.

سال ۱۴۰۱ که در جریانات ژینا و یا بعبارتی رمز مهسا امینی حد و حدودها و حرمتها شکسته شد. معلوم شد اگر ما کوتاه می آمدیم اینها قرار بوده در جاهایی مثل کنسرت های مجوز دار خودشان را لخت کنند. و ما هم با عادی سازی حضورشون رو بین خودمون بپذیریم.

یک جای دیگه، من اخبار علم الهدی رو دنبال نمیکنم، همین چند روز پیش تیتر خبری خوندم علم الهدی گفته مشهد شهر شادمان ساز نباید باشد. یا تیتر زده مشهد جای تفریح شادمان ساز نیست. کلی حرف زده این امام جمعه و این سر کلام برای گزارشگران خبری مهم شده. تیترهای خبری دیگه، که مثلا بیشتر مسالمت آمیز بودن اینه:

«اگر انگیزه گردشگر تفریحات شادمان ساز باشد به مشهد نمی‌آید»

این تیتر، درست ترین تیتری هست که بهش میشه انتساب داد. حالا برین مطالب اظهاری رو بخونید. کلا یک جمله خبری، این رو گفته و گفته که ما گردشگران زیادی داریم که برای دیدن حرم امام رضا، و صرفا برای آن می آیند و این یک تیتر بزرگ شده. کلیات مطلبش درباره شاهنامه فردوسی و توس بوده، و اونوقت گزارشگران خبری به اتفاق به این موضوع تفریح و شادمانسازی پرداخته اند. گو اینکه علم الهدی، خودش امام رضا رو شهید کرده که ما بیاییم اینجا برایش. یا الآن این وضع مشهد اینه، تقصیر علم الهداست.

توی خبرنگار به جای اینکه هی بگیری ما رو تحقیر کنی، بیا اونچیزی که داریم را رو کن. تیتر بزن شاهنامه مشهد. عنوان بده شاهنامه فردوسی. برای اینکه اون شاهنامه رو ببری بالا حتما باید علم الهدی رو بیاری پایین؟! ماها رو باید تحقیر کنی؟!

اونجا دیگه علم الهدی هم نمی‌تونست چیزی بهشون بگه، منکه نتونستم از علم الهدی پولی بگیرم ولی دلیل نمیشه اگر حرف حقی زد خودمو بندازم بین اونایی که تو جمهوری اسلامی استخدام شدن و ضد اسلام حرف میزنند. حق شاید مظلوم بشه ولی پیروزی دست حقه، درسته که فعلا علم الهدی حتی نتوانست دامادش را در اوج قدرت از تیررس اینها حفظ کند.

دایی شهیدم هم نتوانست حقش را از اینها بگیرد. قطعا ما اینها را حساب میکنیم و می‌شماریم. مطمئن باشید که به این راحتی ها اجازه نمی‌دهیم حق و حقوق مان ضایع شود.

قدرت پنهانی شکل گرفته

نماینده دفاع از کار کابینه شهیدرئیسی از بالادستی نداشتیم. کابینه سیزدهم عادی نرفته بود که عادی و فقط با یک انتخابات جمهوری کنار گذاشته شود. قبل از تعیین وزرای پیشنهادی، راست و چپ بالادستی تغییر کرده بود. فقط کافی بود روز رای اعتماد مجلس به کابینه پیشنهادی برسد تا بتوان از ساختار قدرت پنهانی شکل گرفته برای دیده شدن معاونین یک و دو رونمایی کرد. اینجاست که میگم کابینه دولت سیزدهم غافلگیر شدند، وقتی که قدرت از دست رفته را با شهادت رئیسی ملاحظه کردند.

در این هنگام وزرای دولت سیزدهم اولین کسانی بودند که متوجه غیبت شهید رئیسی و چالش پیش رو شدند. چراکه کل قدرت آنها در همان حضور رئیس، پنهان بود.

من خاطره ای بازخوانی کنم از زمان تحویل دولت احمدی نژاد به روحانی. در آن هنگام روزنامه ها می نوشتند که برخی بادیگارد های کابینه دولت احمدی نژاد هنگام تحویل قدرت مقاومت میکردند، ولی مجبور به تمکین شدند.

حال فکرش را بکنید یکی از مهم ترین چالش‌های کابینه دولت سیزدهم رای آوردن تمامی وزرای پیشنهادی کابینه پزشکیان بود. آیا این همراه با عدالت بود؟

نه لزوما

قدرت بود که حرف اول را میزد. کسی بعنوان مخالف کاری نمی‌توانست بکند. صحبت از مقاومت یکی دو تا بادیگارد هم نبود. ضعف امکانات جناح مخالف، ولو در عین به دست داشتن حق و حقیقت بود که منجر به شکست آن شد. 

این ضعف چنان بود که گویی جناح مخالف به کارزار برود درحالیکه حتی شمشیر نداشته باشد. عدم برآورد درست از آنچه که در پیش بود دلیل شکست بود.

برخی در چنین شرایطی ضمن لالمونی فقط اکتفا کردند به بازخوانی خاطرات رفسنجانی که چندان بیراه نبود، ولی کافی هم نبود.

خاطرات ۳۱ مرداد ۱۳۸۰ هنگام رای آوردن کل کابینه خاتمی رفسنجانی نوشته بود که او حرفهای خوبی زد، حرفهای سستی هم زد. کل کابینه پیشنهادیش هم رای آورد.

مقایسه این دو رای آوردن در چنین شرایطی هم چندان مناسب بنظر نمیرسد. دلیلش هم این است که ما قرار نیست تاریخ نانوشته را با بازخوانی گذشته شبیه سازی کنیم.

دقت کنید این وسط رئیس جمهوری داشتیم که پرواز بی بازگشت داشته. شهادت او و کابینه محرز بوده.

هنگام تحلیف ریاست جمهوری پزشکیان اسماعیل هنیه در محل اقامتش در تهران با موشک ترور میشه. این وسط آدم کشته شده و از این جهت، پیروزی پزشکیان شباهتی به پیروزی خاتمی در انتخابات نداره.

حتی خود هاشمی رفسنجانی هم الان در قید حیات نیست. ما نگاه میکنیم به این شرایط.

ضمن اینکه از سمت آمریکا هم الان وضع مثل آغاز دوره خاتمی سال ۸۰ نیست. این آمریکایی که الان منتظر دوباره رای آوردن جانی از زندان بیرون آورده شده، ترامپ است، آن آمریکای زمان خاتمی نیست. این آمریکای کنونی همراه با دوست دیرینه اش اسرائیل، دستش به خون صدها مسلمان فلسطینی آغشته است. ضمن اینکه همراه با اروپا در جبهه اوکراین نیز مشغول جنگ است.

این اشتغال، هم معنیش این نیست که پس گرفتارند و ما کار خودمان را بکنیم. کلیه پروازهای آمریکا به اسرائیل تا فروردین ۱۴۰۴ تعطیل است و این چراغ سبزی است به اسرائیل که تا این زمان حق داشته باشد به جنایات خود ادامه دهد.

در چنین شرایطی که رسانه سانسورچی منفعت را به حق ترجیح میدهند، امیدوارم دادستانی کل کشور از حق مردم و رئیس جمهور شهید دفاع کرده و در این دفاع با تمام قوا وارد شود، و نه مثل آنچه که امروز آنقدر ضعیف دیدیم.